کتاب مقدس


کتاب مقدس شامل «عهد عتیق» و «عهد جدید» است.
عهد عتیق

نام این بخش از کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق» بر خلاف معنایی که از کلمه «عهد» در زبان فارسی برداشت شده (یعنی عهد به مفهوم یک دوره زمانی) به معنای «دوره کهن» نیست. این عبارت به معنی دقیق به عهد و پیمانی اشاره می‌کند که خداوند با ابراهیم بست. مفهوم کلی این پیمان این بود که خداوند او را انتخاب نمود تا نخستین انسان پس از آدم باشد که با او ارتباط نزدیک برقرار می‌نماید و او نیز به خداوند ایمان آورد. خداوند همچنین وعده ازدیاد نسل را به وی داد که مدتی بعد توسط اسحاق (همان پسر که یهودیان و مسیحیان عقیده دارند ابراهیم او را برای قربانی کردن به کوه برد) عملی گردید. خداوند همچنین نشانه‌ای برای این عهد و پیمان مقرر نمود که آن بریدن قسمتی از پوست اضافی آلت تناسلی مردانه(ختنه) است.این بخش از «کتاب مقدس» شامل: شرح چگونگی خلقت جهان و نوع بشر و سپس شرح زندگی و ارتباطات روحانی نخستین پیامبران از ابراهیم به بعد است. این بخش با کتاب پیدایش شروع می‌گردد و پس از چند بخش که حاوی توضیحات کلی در مورد زندگی پیامبران پس از ابراهیم است، کتاب تورات وسپس کتب پیامبران پس از موسی را شامل می‌شود. دو بخش متفاوت نیز در کتاب عهد عتیق وجود دارد که به اشعار دو پیامبر یعنی داوود و سلیمان نبی می‌پردازد. این دو کتاب به ترتیب «مزامیر داوود» و «امثال سلیمان» نام دارند. بخش قابل توجهی از اشارات به آمدن مسیح در آینده، در کتاب «مزامیر داوود» - که حاوی گفتگوی داوود نبی با خداوند و نیز سخنانی که داوود به هدایت روح و وحی خداوند می‌گوید (در قالب بیش از ۵۰۰ قطعه شعری) - آمده‌است. عهد عتیق کلا شامل ۳۹ کتاب است.
تاریخ‌شمار ابتدای مسیحیت


۳۳ میلادی
در این سال عیسی مسیح از سوی مقامات رومی که آموزه‌های او را تهدیدی علیه خود می‌پنداشتند، مورد محاکمه قرار گرفت و به اعتقاد مسیحیان مصلوب و به اعتقاد مسلمانان به اسمان چهارم عروج کرد.


۳۷ میلادی
پولس اهل تارسوس (از شهرهای یونان قدیم)، با دیدن صحنه‌ای در جادهٔ دمشق، به دین مسیحیت می‌گرود و مأموریت خود را برای تبلیغ و مسیحی کردن غیر یهودیان، آغاز می‌کند.


۴۲ میلادی
شمعون ملقب به پطرس (از حواریون مسیح) که برای قرن‌های متمادی به عنوان اولین پاپ، مقام او را جشن می‌گیرند، نخستین جامعهٔ مسیحی را در رم بنیانگذاری می‌کند.


۶۴ میلادی
مسیحیان به خاطر آتش سوزی شهر رم مورد اتهام قرار گرفتند. امپراتور نرون طی تلاشی برای بدست آوردن مجدد محبوبیت خود، آنان را مورد شکنجه و آزار قرار می‌دهد. پطرس قدیس (سنت پیتر) در این زمان کشته می‌شود.


۷۰ میلادی
رومیان اورشلیم (بیت المقدس) را پس از شورش یهودیان بر علیه حکومت آنان، شدیداً تخریب می‌کنند. بسیاری از یهودیان از اورشلیم اخراج می‌شوند. مسیحیان در این شورش علیه رومیان شرکت نمی‌کنند. رم به مرکز حرکت‌های رو به رشد مسیحی تبدیل می‌شود.


۳۰۱میلادی
تیرداد یکی از پادشاهان ارمنستان، در سال ۳۰۱ میلادی دین مسیحیت را در سرزمین ارمنستان رسمی و آزاد اعلام می‌کند و این در حدود ۱۲ سال زودتر از رسمی‌شدن دین مسیحیت در امپراتوری روم است.[۷]


۳۰۴ میلادی
جوامع مسیحی در اطراف مدیترانه به صورت گروه‌هایی جمع شده و از آنجا تا بریتانیا و درهٔ نیل در مصر، رفتند.


۳۱۳ میلادی
به سبب پشتیبانی امپراتور کنستانتین، مسیحیت خیلی سریع به قویترین مذهب در امپراتوری روم تبدیل شد.


۳۲۵ میلادی
اولین گردهمایی رهبران کلیسای مسیحیت برای تبیین عقاید مسیحیت و سازماندهی جامعهٔ مسیحیت در نیقیه تشکیل شد. اعتقاد نامهٔ حواریون با اعتقاد نامهٔ نیقیه (مجموعه‌ای از باورهای پایه‌ای اعتقادی مسیحیان) نوشته می‌شود. بعد از تعریف و پذیرش این اعتقادنامه، فرقه‌ها و افرادی که الوهیت مسیح را نمی‌پذیرفتند (مانند آریوس) به عنوان بدعت شناخته شدند.


۳۳۰ میلادی
روم جدید در بیزانس توسط کنستانتین، پایه‌گذاری و دوباره به کنستانتینوپول (استانبول کنونی)، نام‌گذاری شده وبه عنوان پایتخت امپراتوری مسیحیت، ساخته می‌شود.


۳۸۱ ـ ۳۹۱ میلادی
در طول حکومت امپراتور تئودوسیوس، مسیحیت به صورت دین رسمی امپراتوری روم درمی‌آید. پیروان غیرمسیحی کافر و بدعت‌گذاری در مسیحیت (افکار مخالف دیدگاه‌های مسحیت) غیرقانونی اعلام می‌شود.
فیلیپ یانسی :

(( کسی که سنگ احکام ظاهری را به سینه میزند ، همچون کسی است که در روشنائی چراغی ایستاده که بر ستونی نصب شده است . جائی که او ایستاده روشن ونورانی است ، اما نمیتواند از آن مکان قدمی جلوتر برود . اما کسی که از تعالیم عیسی پیروی میکند ، مانند کسی است گه چراغی را بر سر چوبی بلند ویا نه چندان بلند پیش روی خود حمل میکند . در نتیجه نوری که پیش روی اوست همواره مناطق تازه ای را درمقابل او روشن میکند و او را به پیش رفتن نشویق می نماید . به عبارت دیگر نشانه بلوغ روحانی تان نه به میزان پاکی شما ، بلکه به میزان آ گاهی شما از ناپاکی تان است ، و همین آگاهی است که در را به روی فیض میگشاید . ))


پولس کیست؟
 نقش او در مسیحیت کدام است؟


عیسی‌(ع) سه سال به اجرای مأموریت خود می‌پردازد تا اینکه یهودیان او را به صلیب می‌کشند. بخش‌هایی از عهد جدید نشان می‌دهد که آن حضرت، شمعون پطرس را – که نخستین ایمان آوردنده به او[1] و بزرگ‌ترین حواری آن حضرت بود- به جانشینی در امور ظاهری و معنوی منصوب کرد.[2]

باب‌های اوّلیه کتاب اعمال رسولان نشان می‌دهد پطرس رهبری امّت مسیحی را بر عهده داشت؛ ریاست جلسات در تصمیم‌گیری‌های مهم با او بود؛ سخنگوی حواریون بود و با غیر‌مسیحیان سخن می‌گفت و آیین خود را بیان می‌کرد؛ مانند عیسی معجزه می‌کرد و بیماران را شفا می‌داد. امّا از باب نهم این کتاب، شخصیت دیگری بنام پولس مطرح می‌شود. او فردی یهودی و سختگیر بود که مسیح را ندیده بود و به شکنجه مسیحیان می‌پرداخت.[3]پولس برای دستگیری مسیحیان حدود سال 40م، یعنی10سال بعد از صعود عیسی، به سوی دمشق رفت و به گفته نویسنده کتاب اعمال رسولان، در همین سفر بود که در نزدیکی شهر دمشق مکاشفه‌ای برای او رخ داد و بدین ترتیب ایمان آورد. پولس به تبلیغ مسیحیت پرداخت و از آنجا که پولس جایی میان یهودیان نداشت، به قسمت‌های دیگر امپراتوری رم سفر کرد و به تبلیغ در میان غیر‌یهودیان پرداخت. و از این به بعد نقش پولس در مسیحیت روز‌به‌روز پررنگ‌تر می‌شود تا جایی که او به شخصیت دوم دنیای مسیحی تبدیل شد و اگر تلاش‌های او نبود شاید مسیحیت به عنوان یک فرقه یهودی باقی می‌ماند و هرگز به صورت یک آیین متمایز از یهودیت در نمی‌آمد.[4]

براساس آنچه در کتاب مقدّس و به طور مشخص، بخش اَعمال رسولان منعکس و مضبوط است، سهم پولس در بسط و انتشار تعالیم مسیح از دیگر رسولان به مراتب بیشتر بوده است. سهم آموزه‌ای و نقش تبشیری او، بر حسب ظاهر، از عیسی نیز بیشتر است؛ چراکه اگر عیسی حداکثر سه سال فعالیت تبشیری، آن هم فقط در دو استان یهودیه و جلیله داشت، طول مدت فعالیت پولس بیش از 35 سال بود و پیام بشارت را تا قلب امپراتوری روم نیز برد. رتبه نخست پولس در میان رسولان، علاوه بر شرح فعالیتهای تبشیری‌اش در اَعمال رسولان، از طریق رسائل پذیرفته شده از وی و حجم آن در مجموعه کتاب مقدّس نیز به‌روشنی قابل کشف است؛ به‌گونه‌ای که عهد جدید حاوی چهار انجیل است که یکی از این اناجیل به قلم لوقا، از شاگردان و همراهان پولس است. لوقا همان کسی است که اَعمال رسولان را نیز به رشته تحریر درآورده و مهم‌ترین و بیش‌ترین سهم را در آن، به گزارش خدمات پولس اختصاص داده است. از 21رساله پذیرفته شده در عهد جدید، 13رساله به پولس رسول تعلق دارد که اتّفاقاً در قیاس با رساله‌های دیگر طولانی‌تر هم هستند. سهم پطرس، با تمام احترام و شأنی که به واسطه توصیه و تمجیدهای عیسی از وی دارد، در کلِ عهد جدید، تنها دو رساله‌ است. اینکه بسیاری بر این باورند که مسیحیت آفریده دست پولس است، به‌ این دلیل است که نزدیک به نیمی از حجم کتاب مقدّس مسیحیان، یا دربارة اوست و یا به قلم اوست.[5] میشل در مقایسه میان پولس و دیگر رسولان می‌گوید: «در‌حالی‌که او فردی شهری، دیوانی و مطلع از شریعت یهود و آشنا با فلسفه یونان بود، دیگر رسولان و شاگردان عیسی، ماهیگیرانی[6]ساده‌دل بودند.»[7] البته پولس مدعی است که تمامی مطالبش، کلماتی است که عیناً از روح پاک خدا الهام گرفته است.[8]

اکنون باید دید پولس چه نقشی در مسیحیت و شریعت‌زدایی از آن داشته است. پولس نجات را تنها متکی بر فیض الهی،[9] ایمان به مسیح و خون ریخته‌شده خداوند[10] می‌داند و عمل به شریعت را بی‌تأثیر و غیر‌ضروری اعلام می‌کند.[11] او اساساً نجاتِ از طریق شریعت را میسر نمی داند و همین امر را علت این می‌داند که خداوند فرزندش را برای نجات بشریت فرستاده است.[12] او اعمال شریعت را دستوراتی موقتی می‌داند که با آمدن عیسی دیگر اعتباری نداد؛[13] چرا که شریعت، مجازات گناه اوّلیه انسان بود و با آمدن عیسی و برداشتن گناه اوّلیه، بشریت از زیر بار شریعت آزاد شد[14] و مسیر خدمت به خدا کاملاً دگرگون شد.[15]او فصل‌الختام حرف‌های خود را در این جمله خلاصه می‌کند: «فقط در یک صورت، دیگر کسی گناه نمی کند و آن موقعی است که هیچ شریعتی نباشد.»[16]

بیداری روحانی

بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح می‌آیند و به او ایمان می‌آورند، عمیقا احساس خوشی، محبت و آزادی می‌کنند. آنان خود را به عیسی نزدیک احساس می‌کنند. قلب آنان در اشتیاق به خدمت او می‌سوزد. اما با گذشت زمان، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته، اغلب دیگر اثری از آن دیده نمی‌شود. چرا چنین می‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ ما چگونه می‌توانیم تجارب اولیه روحانی خود را مجددا تجربه کنیم؟

در زندگی مسیحی ما، مشکلی بزرگتر از این نیست که شور وشوق و محبتمان نسبت به عیسی کم شود. عیسی این سخنان هراس آور را خطاب به کلیسای افسس بر زبان آورد: «لکن‌ بحثی‌ بر تو دارم‌ که‌ محبت‌ نخستین‌ خود را ترک‌ کرده‌ای. پس‌ بخاطر آر که‌ از کجا افتاده‌ای‌ و توبه‌ کن‌ و اعمال‌ نخست‌ را بعمل‌ آور والا بزودی‌ نزد تو می‌آیم‌ و چراغدانت‌ را ازمکانش‌ نقل‌ می‌کنم‌» (مکاشفه ۲: ۴-۵).

هرگاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک می‌کند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا می‌شود، شیطان بسیار خشمگین می‌گردد. بنابراین، از لحظه‌ای که شخصی مسیحی می‌شود، شیطان با هر سلاحی که در اختیار دارد، او را مورد حمله قرار می‌دهد. هدف اصلی شیطان این است که محبت ایماندار را نسبت به عیسی از بین ببرد. او می‌داند که نمی‌تواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید (یوحنا ۱۰: ۲۸)، اما می‌تواند او را به ایمانداری غیر موثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد. و او اغلب موفق به انجام این کار می‌شود.

به همین جهت، ما اغلب نیاز داریم تا از نظر روحانی بیدار شویم. و این امر نه تنها نیاز اشخاص است، بلکه کلیساها نیز به چنین بیداریی نیاز دارند. ما باید پیوسته خود را تفتیش نماییم. آیا ما عیسی را بیش از هر چیز دیگر در جهان دوست داریم (مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا ملکوت خدا را قبل از هر چیز دیگری می‌طلبیم (متی ۶: ۳۳)؟ آیا ما با دیگر خواهران و برادران مسیحی خود در محبت و مشارکت کامل به سر می‌بریم (اول یوحنا ۱: ۷، ۴: ۲۰)؟ آیا هر روزه ثمره روح‌القدس را در زندگی خود تجربه می‌کنیم (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳)؟ آیا در زندگی ما قدرت روحانی وجود دارد؟ در کلیسای ما چطور (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۸)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات منفی باشد، پیدا است که به بیداری روحانی و تجدید حیات نیاز داریم.

یکی از دلایل اصلی مطالعه کلام خدا این است که تجدید حیات و بیداری روحانی را تجربه کنیم. یکی از دلایل نوشته شدن این کتاب تفسیر نیز همین است. هنگامی که این تفسیر را مطالعه می‌کنید، دعای شما این باشد که کلام خدا برای شما معنی و قدرت جدیدی بیابد و مانند چشمه حیات در قلبتان جاری شود. هنگامی که این کتاب تفسیر را مطالعه می‌کنید، برای بیداری در قلبتان و کلیسایتان دعا کنید.

اکنون بیایید به موضوع بیداری روحانی نگاهی بیندازیم. قبل از هر چیز، ببینیم بیداری روحانی چیست؟ بیداری روحانی احیا شدن محبت نخستینمان نسبت به مسیح است. بیداری روحانی به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است و نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند. بیداری روحانی به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است. بیداری روحانی به معنی تصدیق گناهانمان و درخواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است. بیداری روحانی به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی است.

بیداری روحانی زمان جد و جهد عمیق روحانی است. با وجود این، بیداری روحانی به معنی غرق شدن در عواطف افسار گسیخته نیست؛ بلکه زمان دعا، تعمق و ارزیابی عمیق وضعیت روحانی خویشتن می‌باشد؛ و نیز زمان نزدیک شدن به عیسی است. بیداری روحانی همچنین زمان عیان شدن دو رویی و خود فریبی ما است. بیداری روحانی زمان آشکار شدن نزاع، روحیه عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است. بیداری روحانی زمان وقوع تغیرات عمیق در ما است به گونه‌ای که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند. علاوه بر همه اینها، بیداری روحانی زمان نازل شدن قدرتمندانه روح‌القدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند. بیداری روحانی چگونه آغاز می‌شود؟ بیداری روحانی تقریبا همیشه با آگاهی از گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. وجود گناه یکی از دلایلی است که وقوع بیداری روحانی را اجتناب ناپذیر می‌سازد. روش اصلی شیطان، وسوسه ما به گناه کردن است. هنگامی که ما گناه می‌کنیم، از خدا جدا می‌شویم و روح قدوس خدا را در درون خود محزون می‌سازیم. در این حالت، مشارکت ما با عیسی قطع می‌شود و ما خوشی، آرامش و قدرت خود را از دست می‌دهیم. اگر گناهی در ما نباشد، نیازی به بیداری روحانی نخواهیم داشت. بنابراین، بیداری روحانی با تصدیق گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود.

ما دوست نداریم خود را گناهکار به حساب بیاوریم. ما گناهان خود را تقلیل می‌دهیم و حتی گاهی وجود آنها را هم انکار می‌کنیم. گاه وضعیت ما به وضعیت آن جوان ثروتمند می‌ماند که به عیسی گفت از دوران کودکی همه احکام را حفظ کرده است (مرقس ۱۰: ۱۷-۲۱). او اطمینان داشت که هیچ گناهی در زندگی‌اش نیست!

اما حتی اگر ما گناه خود را نبینیم، خدا همه چیز را می‌بیند. گناه صرفا زیر پا گذاشتن یک حکم الهی نیست. هر آنچه که با اراده مکشوف شده خدا در کتاب مقدس تضاد داشته باشد، گناه محسوب می‌شود. به این ترتیب، گناه شامل برخوردها و نگرشهای نادرست نیز می‌شود، یعنی شامل خود پرستی، غرور، حسادت، طمع، رنجش و تلخی، اضطراب و بی وفایی. گناه تنها به معنی انجام عمل نادرست نیست، بلکه به معنی انجام ندادن عمل صحیح نیز می‌باشد (یعقوب ۴: ۱۷). گناه به معنی دوست نداشتن خدا با تمامی دل و تمامی جان و تمامی فکر و تمامی قوت است (مرقس ۱۲: ۳۰). گناه به معنی دوست نداشتن همسایه مان همچون نفس خودمان می‌باشد (مرقس ۱۲: ۳۱). گناه به معنی عدم مقاومت تا آخر است (مرقس ۱۳: ۱۳). گناه به معنی نرساندن پیام انجیل به دیگران است، در شرایطی که فرصت انجامش را داریم (اول پطرس ۳: ۱۵). گناه به معنی عدم رسیدگی به نیاز برادرمان است (متی ۲۵: ۴۱-۴۵). با این اوصاف، چه کسی از میان ما می‌تواند بگوید که گناهی در زندگی‌اش نیست (اول یوحنا ۱: ۸)؟

بنابراین، نخستین گام در بیداری روحانی، اعتراف کردن به گناهانمان است. بیایید بهایی را که عیسی برای پاک کردن ما از گناهانمان پرداخت، به یاد آوریم و از روح‌القدس بخواهیم تا گناهان مخفی مان را بر ما مکشوف سازد. اکنون سوالاتی را مطرح خواهیم ساخت. این سوالات را از خودتان بپرسید. جوابی که به هر یک از آنها می‌دهید، مشخص می‌سازد که کدام قسمتها از زندگی تان را هنوز به حاکمیت عیسی تسلیم نکرده اید.

آیا چیزی هست که من آن را بیشتر از خدا دوست داشته باشم، مانند خانواده ام، کارم، لذت و خوشی و خودم (متی ۶: ۳۳؛ مرقس ۱۲: ۳۰)؟

آیا در مورد شرایط خاصی در زندگی ام علیه خدا گله و شکایت کرده ام (اول قرنتیان ۱۰: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۸)؟

آیا دوست دارم مورد تحسین دیگران واقع شوم؟ آیا دوست دارم به خاطر کار نیکویی که انجام داده ام، تحسین شوم؟ آیا دوست دارم که در مرکز توجه دیگران باشم (متی ۶: ۱-۵؛ یوحنا ۱۲: ۴۳)؟

آیا نسبت به دیگران ناشکیبا هستم؟ آیا روحیه عیب جویی دارم؟ آیا هنگامی که دیگران از من انتقاد می‌کنند، نسبت به این موضوع حساسیت دارم و از کوره در می‌روم؟ آیا در ارتباط با دیگران زود رنج هستم؟ آیا تلخی و آزردگی خاصی در قلبم وجود دارد (عبرانیان ۱۲: ۱۵)؟

آیا شخصی لجباز هستم؟ آیا شخصی متعصب و اهل نزاع و مجادله هستم؟ آیا همیشه مطمئنم که حق با من است؟ آیا سخنان گزنده و طعنه آمیز به دیگران می‌زنم (فیلیپیان ۲: ۳؛ افسسیان ۵: ۲۱)؟

آیا از سخنان دیگران می‌ترسم؟ آیا از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنم؟ آیا استعدادهایی را که خدا به من بخشیده است، پنهان می‌کنم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟

آیا نسبت به کسی حسودم؟ آیا هنگامی که کسی شکست می‌خورد، در عمق قلبم خوشحال می‌شوم؟ آیا هنگامی که کسی به موفقیت دست می‌یابد، در عمق قلبم غمگین می‌شوم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟

آیا موضوعی هست که در مورد آن با صداقت کامل رفتار نکرده ام؟ آیا حقیقتی هست که آن را پنهان ساخته ام؟ آیا تلاش می‌کنم ضعف‌های خود را بپوشانم؟ آیا سعی می‌کنم تصویری غیر واقعی از خود به دیگران بدهم که با تصویر واقعی خودم منطبق نیست؟ آیا در مورد مسائل مختلف اغراق می‌کنم (متی ۲۳: ۲۷-۲۸؛ یعقوب ۵: ۱۶)؟

آیا شخصی دلسرد و افسرده هستم؟ از توکل کردن کامل به خدا سر باز می‌زنم؟ آیا ایمان و اتکایم به خدا ضعیف شده است (رومیان ۱: ۱۷، ۱۴: ۲۳؛ عبرانیان ۱۱: ۶)؟

آیا زندگی روحانی من شکلی ظاهری دارد و نشاط روحانی ام را از دست داده ام؟ آیا نگرانی خود را نسبت به کسانی که مسیح را نمی‌شناسند، از دست داده ام؟ آیا از نظر روحانی ضعیف شده ام؟ آیا زندگی روحانی ام نه سرد و نه گرم هست؟ آیا زندگی مبتنی بر شاگردی را ترک کرده ام (مرقس ۸: ۳۴؛ مکاشفه ۲: ۴-۵، ۳: ۱۵-۱۶)؟

آیا با دنیا همنوا شده ام؟ آیا همانند بی ایمانان فکر می‌کنم؟ آیا شروع به دوست داشتن دنیا و لذت‌های آن کرده ام (رومیان ۱۲: ۲؛ اول یوحنا ۲: ۱۵-۱۷)؟

اگر پاسخ هر یک از این سوالات مثبت باشد، یعنی اینکه در آن زمینه گناه می‌کنیم؛ این گناه را باید نزد خدا اعتراف کنیم. اگر چنین کنیم، راه را برای خدا باز کرده ایم تا ما را بیدار سازد. اما اگر چنین نکنیم، روز به روز ضعیف تر شده، از خدا بیشتر دور می‌شویم.

گام دوم در بیداری روحانی توبه کردن از تمامی گناهانی است که روح‌القدس بر ما مکشوف می‌سازد. توبه به معنی تاسف عمیق از گناهانمان و سپس ترک کردن کامل آنها است. هنگامی که چنین می‌کنیم، خدا ما را می‌بخشد و ما را پاک می‌سازد (اول یوحنا ۱: ۹). اگر این بخشش و پاک شدن از گناهان را تجربه نکنیم، تنها یک دلیل برای این امر می‌تواند وجود داشته باشد و آن این است که به شکل کامل از گناهانمان بازگشت نکرده ایم.

گام سوم در بیداری روحانی، جبران خطایی است که نسبت به کسی مرتکب شده ایم (متی ۵: ۲۳-۲۴؛ لوقا ۱۹: ۸). شاید نیاز باشد که از کسی عذر خواهی کنیم، شاید نیاز باشد تا اموال کسی را که تصاحب کرده ایم، به او باز گردانیم. شاید نیاز باشد برای اعادده حیثیت کسی که از او بدگویی کرده ایم، کاری انجام دهیم. و مهم تر از همه، شاید لازم باشد تا کسی را ببخشیم زیرا رنجش و تلخی نسبت به شخصی دیگر، گناهی بزرگ است (متی ۶: ۱۲، ۱۴-۱۵).

گام چهارم در بیداری روحانی، وقف مجدد زندگی مان به مسیح است. ما باید تمامی بخشهای زندگی خود را به او تسلیم کنیم و نباید از تسلیم کردن چیزی ابا کنیم. ما باید با تمام وجود آماده اطاعت کردن از او باشیم و آنچه را که او از ما می‌خواهد، انجام دهیم (یوحنا ۱۴: ۱۵). ما متعلق به خود نیستیم، بلکه به او تعلق داریم (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰).

گام پنجم در بیداری روحانی، اعلام کردن آن وعده‌هایی است که خدا به کسانی که با قلبی قروتن و توبه کار به نزد او باز می‌گردند، وعده داده است. ما باید قلب خود را باز کنیم تا روح‌القدس آن را پُر سازد. خدا به ما حکم کرده که از روح‌القدس پُر شویم (افسسیان ۵: ۸). بنابراین، ما باید مشتاق پُر شدن از روح‌القدس باشیم؛ باید خود را تقدیم خدا کنیم تا پُر شویم (رومیان ۱۲: ۱). ما باید از خدا بخواهیم تا ما را پُر سازد (متی ۷: ۷-۸؛ لوقا ۱۱: ۱۳).

گام ششم در بیداری روحانی، اطاعت از روح‌القدس در زندگی است. کسی که زندگی‌اش تحت تسلط روح‌القدس نیست، نمی‌تواند از روح‌القدس پُر شود. پولس رسول می‌نویسد: «اما می‌گویم‌ به‌ روح‌ رفتار کنید، پس‌ شهوات‌ جسم‌ را به‌جا نخواهید آورد» (غلاطیان ۵: ۱۶). این امر کلید اصلی موفقیت و پیروزی در زندگی مسیحی است. داشتن یک زندگی پیروزمندانه بدین معنی است که مسیح خودش در ما زندگی کند (غلاطیان ۲: ۲۰). بنابراین، هدف ما این است که به شباهت مسیح درآییم (رومیان ۸: ۲۱). هدفی عالی تر از این نمی‌توان متصور شد.

بنابراین، برای تجربه کردن بیداری روحانی، باید این گامها را برداریم. اما این موضوع را به یاد داشته باشید که خود عمل بیدار شدن، تماما توسط روح‌القدس تحقق می‌یابد، به طریقی که او می‌خواهد و در زمانی که او معین می‌کند. پس از برداشتن همه این گامها، باید با انتظار به او بنگریم.

«و قوم‌ من‌ كه‌ به‌ اسم‌ من‌ نامیده‌ شده‌اند متواضع‌ شوند، و دعا كرده‌، طالب‌ حضور من‌ باشند، و از راههای‌ بد خویش‌ بازگشت‌ نمایند، آنگاه‌ من‌ از آسمان‌ اجابت‌ خواهم‌ فرمود، و گناهان‌ ایشان‌ را خواهم‌ آمرزید و زمین‌ ایشان‌ را شفا خواهم‌ داد» (دوم تواریخ ۷: ۱۴).

آه‌ای خداوند، ما را بیدار ساز!
مقام زن در اسلام
در جواب زهرا رهنورد


زهرا رهنورد که برای نجات نظام اسلامى و دستگاه دين تلاش ميکند٬ با بوق کرنا راه انداختن حول هجوياتى مانند "اسلام دین مترقی هست" و میتواند خودش را با دنیای مدرن وفق بدهد٬ از "اجتهاد نو و پویا" دم میزند و مدعی هست که با جنبش سبز یعنی همان اجتهاد نو و پویایش هوای تازه را زنان استشمام خواهند کرد. گفتن اينکه دين و مذهب "مترقى" است٬ حالا هر نوعش که باشد٬ مثل اينست که بگوئيد تاريکى روشنائى است و آزادى اختناق است. امروز هر دانش آموز هم ميداند که اين وحشيها که در ايران و عراق و افغانستان سرکارند از کدام آخور نان ميخورند و اموراتشان با چه بايد ها و نبايدهائى ميگذرد. 

زهرا رهنورد که خود از طراحان و مبلغين قوانین ضد زن میباشد کوچکترین اشاره ای به خواستهای واقعى زنان نکرده و نمیتواند بکند. کسی که خود مدرس و مبلغ قوانین ضد زن و قرون وسطایی اسلام است چه حرفی میتواند از آزادی زن بزند؟ این "بانوی سبز" مثل دیگر اصلاح طلبان حکومتى دیروز و امروز آمده است که به چشم توده های به تنگ آمده از قوانین ارتجاعی و ضد بشری و ضد زن اسلام خاک بپاشد. هدف اينها نجات نظام٬ نجات اسلام٬ و نجات حکومت سرمايه دارى است. زهرا رهنورد٬ شیرین عبادی٬ و دیگر اصلاح طلبان چپ و راست و قدیم و جدید از منافع طبقه ای که به آن متعلق هستند دفاع ميکنند٬ و برای نجات سرمایه داری و اسلام سیاسی در ایران از هر رنگی استفاده خواهند کرد. سبز٬ زرد٬ سياه و... برای اینها مهم نیست. مهم نجات "حکومت اسلامى عزيز" از گزند سرنگونى طلبى مردم و انقلاب کارگرى در ايران است. 

بقول منصور حکمت: "عده اى فکر میکنند دین اعتقادات مردم است. اینطور نیست! دین یک صنعت است. صاحبى دارد. به نفع عده اى است و باعث ثروت مادى و قدرت سیاسى طیف معینى در جامعه میشود و به یک حاکمیت سیاسى و طبقاتى در جامعه خدمت میکند. مذهب صنعتى است که میلیاردها دلار پول در آن جابجا میشود. هزینه تبلیغاتش توسط این پولها پرداخت میشود. این پولها را با کلاهبردارى و اخّاذى از جیب مردم بیرون میکشند. در ایران که این پولها را از طریق دولت از جیب مردم درمیآورند. این یک دستگاه نشر اکاذیب است. دروغ تحویل مردم میدهند. مردم را میترسانند. مردم را در این دنیا از خشونت میترسانند و در آن دنیا از عقوبت. این درست مثل مافیا است. نهاد مذهبى، چه مسیحیت باشد، چه اسلام چه یهودیت، قبل از اینکه مجموعه اى از باورهاى اجتماعى باشد، یک ساختمان و عمارت بزرگ اجتماعى است که روى پاى خودش ایستاده، مالیات میگیرد، پول میگیرد و خرج بقا و حاکمیت خودش میکند" 

نخير خانم رهنورد٬ دين اسلام یک اعتقاد نيست که مردم باید به آن وابسته باشند. دين دکان شما و برادران تان در جمهوری اسلامی است. دين دکان جنبش اسلام سياسى براى برگرداندن مردم به عهد محمد و هاجر و زينب است. دين بيان جنايتکارانه ترين اعمال عليه زن و انسان امروز است که در دست سرمايه دارى مثل هيولائى به جان مردم افتاده است. شما خادم اين دستگاهيد و مجبوريد اينگونه حرف بزنيد. شما مدافع نظامى هستيد که بر مبنای استثمار نیروی کار و غارت ثروت جامعه و يک اختناق گسترده اسلامى بنا شده است. اين نظام در یک بحران عمیق سیاسی٬ اقتصادی و فرهنگى دست و پا ميزند و مردم نميخواهندش. شما و حاج آقا موسوى و ديگر شرکاى جنايت سه دهه گذشته به میدان آمديد که همين نظام و همين منافع آخوند سرمايه دارها و پاسدار سرمايه دارها را نجات دهيد. آمده ايد که زنان را ساکت کنيد تا نظم بردگى اسلامى را درهم نکوبند و مثلا به چادر گل گلى رضايت دهند. آمده ايد که کارگر و زحمتکش را دنبال خود بکشيد و مانع جنبش شان براى آزادى جامعه شويد. مهم نيست چه ميگوئيد٬ قرائت تان از اسلام نوع خمينى جنايتکار است يا محمد جنايتکارتر يا طالبان و غيره٬ مهم اينست که اين خزعبلات وسيله اى براى همين منافع است. شما از اسلام و نظامى دفاع میکنيد که در طول سه دهه حاکمیت خونبار خود رکورد دار فقر و فحشا و بیکاری و اعتیاد شده است. خانم رهنورد شما مدافع اين نظم با تمام مردسالارى٬ جنايت٬ فقر و فلاکت٬ زندان و تجاوز٬ آپارتايد جنسى و اختناق و سرکوبش هستيد. فوقش ميگوئيد خامنه اى کمتر انحصار طلب باشد و سهم بقيه شرکاى جنايت را در نظر بگيرد. همين. جنبش شما نه فقط ربطى به آزادى با هر روايتى ندارد بلکه عميقا ضد آزادى و برابرى است.

نخير خانم رهنورد٬ اين نسل آمده تا حساب اسلام را کف دستش بگذارد. دوره ترهاتى مانند "اسلام مترقی و اجتهاد مترقی و سبز" تمام شده است. زهرا رهنورد و شرکاى اصلاح طلب حکومتى آگاهانه ميدانند دنبال چه هستند. حساب ما با اينها روشن است. اما براى کسانى که هنوز ممکن است توهمى به اين جماعت و اسلام شان داشته باشند از زبان خود محمد و قرآن و اسلام "رحمانى" مشتى از خروار بشنويد تا معلوم شود اين خانم و جنبش ارتجاعى بقاى حکومت از چه دفاع ميکنند. نمونه هاى زير نشانگر این است که زن چه جایگاه خفت باری در اسلام دارد. حتى اگر اين نمونه ها نباشند٬ تجربه واقعى زنان و مردم در کشورهاى اسلام زده به اندازه کافى ماهيت کثيف اسلام و قوانين اش را برملا ميکند. همین امروز در عصر علم و تکنولوژی قرآن و نهج البلاغه شالوده قوانین مجازاتهای اسلامی و قانون اساسی ايران و احکام بيدادگاههاى اسلامى را تشکيل ميدهد. 

***
سوره نساء (زنان) آیه ٢۴
و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شده اند، مگر آنها که به تصرف شما در آمده باشند (منظور زنانی است که در جنگ اسیر مسلمانان شده باشند.) از کتاب خدا پیروی کنید. و جز اینها زنان دیگر هرگاه در طلب آنان از مال خویش مهری بپردازید و آنها را به نکاح درآورید نه به زنا، بر شما حلال شده اند. و زنانی را که از آنها تمتع میگیرید واجب است که مهرشان را بدهید. و پس از مهر معین در قبول هرچه که بدان رضا بدهید گناهی نیست. هر آینه خدا دانا و حکیم است.

سوره نساء (زنان) آیه ٢۵
هرکس را که توانگری نباشد تا آزاد زنان مومنه را به نکاح خود در آورد از کنیزان مومنه ای که مالک آنها هستید به زنی گیرد. و خدا به ایمان شما آگاه تر است. همه از جنس همدیگرید. پس بندگان را به اذن صاحبانشان نکاح کنید و مهرشان را به نحو شایسته ای بدهید. و باید که پاکدامن باشند نه زناکار و نه از آنها که به پنهان دوست میگیرند. و چون شوهر کردند، هرگاه مرتکب فحشا شوند شکنجه آنان نصف شکنجه آزاد زنان است. و این برای کسانی است که بیم دارند که به رنج افتند. با این همه، اگر صبر کنید برایتان بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.

سوره النساء (زنان) آیه ٣۴ صفحه ٨۵
مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید و خدا بلند پایه و بزرگ است. 

سوره نساء (زنان) آیه ١٧٦
از تو فتوی می خواهند، بگوی که خدا در باره کلاله برايتان فتوی می دهد: هر گاه مردی که فرزندی نداشته باشد بميرد و او را خواهری باشد، به آن خواهر نصف ميراث او می رسد. اگر خواهر را نيز فرزندی نباشد، برادر از او ارث می برد. اگر آن خواهران دو تن بودند، دو ثلث دارايی را به ارث میبرند و اگر چند برادر و خواهر بودند هر مرد برابر دو زن می برد. خدا برای شما بيان می کند تا گمراه نشويد و او از هر چيزی آگاه است.

سوره نور آیه ٦ صفحه ٣۵١
و کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوانند ۴ شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است. (این عمل را لعان گویند).

سوره نور آیه ٣١ صفحه ٣۵۴
و به زنان مومن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر بردار خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند، یا کودکانی که از شرمگاه زنان بیخبرند و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود. ای مومنان همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید.

سوره بقره آیه ٢٢٣ صفحه ٣٦
زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد و مومنان را بشارت ده.

سوره بقره آیه ٢٢١
زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید و کنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند.

سوره بقره آیه ٢٣٠ صفحه ٣٧
پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت میکنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان میکند.

سوره نساء (زنان) آیه ٣ صفحه ٧٨
اگر شما را بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو دو و سه و سه و چهار چهار به نکاح (نکاح در عربی یعنی سپوختن) در آورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید تنها یک زن بگیرید یا هرچه مالک آن شوید. این راهی بهتر است تا مرتکب ستم نشوید.

سوره نساء (زنان) آیه ١١ صفحه ٧٩
خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.

سوره نساء (زنان) آیه ١۵ صفحه ٨١
و از زنان شما آنان که مرتکب فحشا میشوند، از چهار تن از خودتان بر ضد آنها شهادت بخواهید. اگر شهادت دادند آنها را در خانه محبوس کنید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی در پیش پایشان نهد. *