زیرا خدا جهانیان را آنقدر محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلکه صاحب حیات جاودان شود.

یوحنا ۳:۱۶

۱۷ نفر از دبیران و معلمان کُرد اهل سنّت ممنوع التدریس شدند‌


آژانس خبری موکریان - سرویس حقوق بشر: در یک اقدام هماهنگ از طرف سازمان آموزش و پرورش استان کردستان ،۱۷ نفر از دبیران و معلمان آموزش و پرورش شهرهای سقز، مریوان، بانه، قروه و موچش ممنوع التدریس شدند.
بر اساس گزارش رسیده به آژانس خبری موکریان، مدیران آموزش و پرورش شهرهای مذکور به اذعان خود با دستوری شفاهی، اقدام به« تغییر پُست دبیری به معاونت اجرایی ( امور دفتری ) » 17 نفر از دبیران و معلمان استان کردستان نمودند.
یکی از این افراد در گفتگو با خبرنگار آژانس خبری موکریان ضمن تأیید این خبر اظهار داشت: این فرهنگیان پس از اعتراض به مدیران آموزش و پرورش شهرستان محل خدمت، به رئیس سازمان استان مراجعه کردند که او نیز با این استدلال که حرکت مکتب قرآن در نظام جمهوری اسلامی مقبولیت ندارد و غیرقانونی است، بر دستور شفاهی زیردستانش صحه گذاشت.
وی افزود: روز سه شنبه ۲۸ شهریور سال جاری برای دفاع از حق خود، به وزارت آموزش و پرورش مراجعه کردند و آنان نیز با غیرقانونی دانستن حکم شفاهی تبدیل پست دبیری به معاونت اجرایی مدرسه، با تأکید بر این مطلب که حکم مذکور تبعیض آمیز و تحقیر معلمان است و . . . قول مساعد برای لغو رأی صادره از طرف مسئولین شهرستان ها و رئیس سازمان استان را دادند؛ اما در آخرین دقایق وقت اداری پنج شنبه، کاربدستان وزارت نیز حکم ممنوع التدریسی را تأیید وآن را رأی حراستهای استان و وزارت آموزش و پرورش اعلام نمودند.

اسامی و مشخصّات افراد ممنوع التدریس
۱. ابوبکر نوری- ۲۹ سال سابقه – شهر سقز
۲. حسین عبدی پور- ۲۴ سال سابقه – شهر سقز
۳ . محمد جمال هبکی - ۲۲ سال سابقه – شهر سقز
۴. حبیب فرزام نیا - ۱۹ سال سابقه – شهر سقز
۵ . خالد ظهیری - ۲۸ سال سابقه – شهر مریوان
۶ . جلال منوچهری - ۲۸ سال سابقه – شهر مریوان
۷ . ملک ذکریایی نسب - ۲۴ سال سابقه – شهر مریوان
۸ . محمدعلی داربوی - ۲۰ سال سابقه – شهر مریوان
۹ . عثمان عبدی - ۲۸ سال سابقه – شهر بانه
۱۰ . جلال کرمی - ۲۷ سال سابقه – شهر بانه
۱۱ . صلاح الدین معروفی - ۲۴ سال سابقه – شهر بانه
۱۲ . عثمان محمدی - ۲۳ سال سابقه – شهر بانه
۱۳ . عبدالسلام فتح اللهی - ۲۳ سال سابقه – شهر بانه
۱۴ . یوسف حمه ویسی - ۲۱ سال سابقه – شهر موچش
۱۵ . ابراهیم مرادپور - ۲۰ سال سابقه – شهر قروه
۱۶ . رسول خداکرمی - ۱۹ سال سابقه – شهر قروه
۱۷ . بهرام سلیمانی - ۱۷ سال سابقه – شهر قروه

در آغاز سال تحصیلی جدید:

صدای حق طلبانه معلمان کشورمان را پژواک دهیم!

خواستار آزادی معلمان دربند شویم!


etehade-jomhourikhahan.jpg
معلمان کشور ما در شرائط شغلی دشوار و با حقوقی نازل، وظیفه خطیر آموزش فرزندان مردم و آینده سازان جامعه را بر عهده دارند. حقوق اندک ماهیانۀ اکثر آن ها، کفاف زندگی خود و خانواده هایشان را نمی دهد و آن ها اغلب مجبورند به مشاغل دوم و گاه سوم هم تن دهند تا مگر نیازهای اولیه زندگی اشان را تامین کنند. وضعیت امنیتی حاکم بر محیط کار نیز مزید بر علت شده است. رفتار معلمان در کلاس های درس همواره زیر ذره بین قرار دارد. حکومت جمهوری اسلامی به جای رسیدگی به وضعیت معلمان و پاسخ به درخواست های آنان و بهبود شرائط کارشان، در پی اعمال کنترل امنیتی بر نظام آموزشی کشور است. هم اکنون تعداد زیادی از معلمان از جمله تعدادی از نمایندگان صنفی معلمان در زندان به سر می برند.

کانون صنفی معلمان کشور در سال های اخیر، بارها تلاش کرده است تا از طریق مذاکره با دولت و مسئولان آموزش و پرورش و نیز برگزاری تجمعات در برابر مجلس، بخشی از خواسته های معلمان را به گوش آنان برساند. اما پاسخ حکومت به خواست های معلمان، دادن وعده های تو خالی و یا بازداشت نمایندگان صنفی آن ها بوده است.

افزایش فشار بر معلمان کشور از طرف نیروهای امنیتی و قوه قضائیه، احضار، بازجویی و بازداشت آنها، عدم رسیدگی به مطالبات و مشکلات اقتصادی آنها، برخورد امنیتی با تشکل های صنفی معلمان و بی توجهی به حقوق قانونی این تشکل ها، نگرانی همه نیروهای دلسوز کشور را به دنبال داشته است.

اتحاد جمهوریخواهان ایران با اعلام پشتیبانی از کمپین سراسری «صدای رنج های معلمان ایرانی به ویژه معلمان دربند باشیم» (از ۸ تا ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۱)، هم صدا با خانم شیرین عبادی، از هموطنان آزادیخواه، مدافعان حقوق بشر و فعالان مدنی دعوت می کند تا با حمایت از این کمپین، فریاد دادخواهی معلمان کشورمان را پژواک گسترده تری دهند.

اتحاد جمهوریخواهان ایران در آستانه سال تحصیلی جدید با دفاع از خواست های معلمان کشورمان، خواستار به رسمیت شناختن تشکل های صنفی معلمان، آزادی معلمان زندانی و همه فعالان مدنی در بند دیگر است. معلمان دربند به دلیل اعتراض به وضعیت اسفبار حاکم بر زندگی خود و محیط آموزشی کشور، بازداشت شده اند، بنابراین باید فورا آزاد شوند.

هیات سیاسی اجرائی
اتحاد جمهوریخواهان ایران
۳ مهر ۱۳۹۱
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲

جنبش زنان و هیاهوی حجاب


دکتر سیمین کاظمی

simin-kazemi.jpg
در شرایطی که حقوق زنان ایرانی به طور مداوم و به صورت سیستماتیک نقض می شود، زن به عنوان انسان مستقل به حساب نمی آید و علاوه بر نابرابری هایی که شریعت برایش رقم زده، در کار و اشتغال جدی گرفته نمی شود، تلاش می شود از ورودش به عرصه های اجتماعی جلوگیری و به قلمرو خانواده محدود شود، و فرودستی اش به انحاء مختلف تشدید و تثبیت گردد، حجاب را به عنوان مسأله نخست زنان جا زدن یا علامت درک نادرست از شرایط زنان ایرانی است و یا در پس این بحث ها اهداف دیگری دنبال می شود که لزوماً حل مسأله زنان نیست.
مدرسه فمینیستی: بدون مقدمه و با این سوال آغاز می کنم که آیا حجاب "مسألۀ" زنان ایرانی هست یا نه؟ علت هم این است که این روزها درباره حجاب نوشتن یا گفتن یا اعلام موضع کردن در هیات موافق یا مخالف، بیشتر از پیش متداول شده است؛ از بحث و مجادله در فضای مجازی و رسانه ها گرفته تا مقابله پلیس و زنان موسوم به بدحجاب در خیابانهای شهر. پرداختن به مسأله حجاب به حدی است که گویی در باور موافقان و مخالفان حقوق زنان، تنها مسأله تعیین کننده یا مهمترین مسأله در زندگی زنان ایرانی همین مسأله حجاب است. در واقع به نظر می رسد هم در باور کسانی که حجاب را بر زنان تحمیل می کنند و هم از نظر کسانی که به گمان خود با حجاب اجباری مقابله می کنند، مسأله زن به ظاهر و پوشش و بدن او ختم می شود. در رویکرد اول، حجاب زن، عامل مصونیت و ضامن خوشبختی و تعالی او شمرده می شود و از بام تا شام با تشویق و تحمیل و ارعاب و رسانه و منبر و تریبون و شعارنویسی و مد ملی/ اسلامی و لباس فرم دانشگاهها و ادارات و گشت ارشاد و جایزه و پاداش و ارتقاء و دیگر روش های مریی و نامریی سعی می شود زنان به پوشیدگی مطلوب تسلیم شوند و در دیدگاه دوم گویی با برگرفتن حجاب تمام موانع تساوی زن و مرد حذف و زنان یکسره به بهشت برابری و مساوات جنسیتی وارد خواهند شد و این طرف و آن طرف ناله و فغان سر می دهند که حجاب و روسری را باید برگرفت و آن شعار معروف "نه روسری، نه توسری" هم به عنوان منطقی که مو لای درزش نمی رود ارائه می شود.

واقعیت آن است که اگر "زنان ایران" را محدود به زنان خوش پوش و خوش منظر شمال شهر تهران ندانیم مشکل بتوان گفت که حجاب مسأله مهم زن ایرانی است یا در میان مسائل زنان در اولویت قرار دارد.

در شرایطی که حقوق زنان ایرانی به طور مداوم و به صورت سیستماتیک نقض می شود، زن به عنوان انسان مستقل به حساب نمی آید و علاوه بر نابرابری هایی که شریعت برایش رقم زده، در کار و اشتغال جدی گرفته نمی شود، تلاش می شود از ورودش به عرصه های اجتماعی جلوگیری و به قلمرو خانواده محدود شود، و فرودستی اش به انحاء مختلف تشدید و تثبیت گردد، حجاب را به عنوان مسأله نخست زنان جا زدن یا علامت درک نادرست از شرایط زنان ایرانی است و یا در پس این بحث ها اهداف دیگری دنبال می شود که لزوماً حل مسأله زنان نیست.

با نگاهی منطقی و به دور از جار و جنجال هایی که در اطراف مسأله حجاب می شود، می توان به این نکته پی برد که زنانی که این روزها مرکز توجه زن ستیزانِ متکی بر قدرت و سنت و مدعیان حمایت ازحقوق زنان و رسانه های این سو و آن سو شده اند و اینجا و آنجا له یا علیه آنها مطلب و مصاحبه و نقد و نظر تولید می شود، و مسأله پوشش شان به عنوان مهمترین مسأله زنان انتشار می یابد، در واقع کسر ناچیزی از زنان را تشکیل می دهند با ویژگی های اقتصادی و اجتماعی و طبقاتی خاص خودشان که البته قابل تعمیم به نیمی از جمعیت کشور نیست. در اینجا باید توجه داشت که اگرچه قانون حجاب برای همه زنان اجباری است، اما اکثر زنان که در عرصه زندگی اجتماعی حضور دارند به ناگزیر به اجبار موجود در مسأله پوشش تن داده و مشغول فعالیت های روزمره خود و درگیر شرایط دشوار و مسائل متعددی هستند که آنچه البته در این میانه به حساب نیاید مسأله ای به نام حق تعیین پوشش و حجاب است.

پذیرش این اصل که حجاب، تصویری سمبلیک از فرودستی زنان ارائه می کند، باعث نمی شود که جنبش فمینیستی واقعیت های دردآور زندگی زنان را فرو نهد و دن کیشوت وار همه توش و توان خود را به مصرف مبارزه با این نماد فرودستی برساند.

به نظر می رسد تغییر در هنجارهای جامعه و حاکم شدن ارزش های بورژوایی و تسری آن به بخش هایی از طبقه متوسط باعث شده که فمینیست ها هم در اولویت بندی مسائل زنان، بدون در نظر گرفتن واقعیت های موجود و مصایبی که زنان با آنها روبرو هستند، مسأله پوشش و ظاهر را تا حد مسأله اول زنان بالا بکشند و به میدانی پای گذارند که هم بازی را و هم قواعدش را دیگران از پیش تعیین کرده اند. همراهی جنبش فمینیستی با تفکری که می کوشد ظاهر زنان را مهمترین مسأله زنان جا بزند، متأثر از هژمونی دیدگاه لیبرالی بر این جنبش است که موجب شده چشم بر عوامل عمده و بنیادین ستم جنسیتی فرو بسته و مشغول مسائل روبنایی مانند حجاب شود که معلوم نیست حتی حل و فصلشان هم به گشوده شدن گره فرو بسته مسأله زنان کمک نماید.

بدون توجه به خاستگاه طبقاتی فعالان جنبش زنان به نظر می رسد، فعالان این جنبش به جای آنکه در پی بازنمایی یا پیگیری مشکلات عمده توده های زنان در همه سطوح باشند، رسالت خود را در بازتاب خواسته های زنان بورژوا یا زنانی تشخیص داده اند که پیروان و شیفتگان ارزش های بورژوایی هستند. در واقع این زن بورژوا است که فارغ از غم نان و دغدغه کار و تأمین هزینه های زندگی، کله اش مشغول آرایش و زیبایی و با مد پیش رفتن و خودنمایی و سر و پز است و مثل ریگ پول خرج می کند که مدل موها و لباسش با فلان مانکن یا هنرپیشه غربی مو نزند و روزگارش یا در فروشگاههای محصولات آرایشی می گذرد، یا در سالنهای آرایش و مطب این دکتر جراحی پلاستیک و آن دکتر پوست و برنزه شدن و تاتو و... . و هم اوست که وقتی به موضوع ستم جنسیتی می رسد اولین چیزی که به نظرش ستم بر زنان محسوب می شود حجاب است و دخالت دولت در ظاهر زنان. و دیگر این موضوع که، همین سیستم علاوه بر تحمیل حجاب با زنان چه کرده است و فلاکت و محرومیت زن کارگر و کارمند و رنج ها و مصایب زن روستایی از دایره فهم او خارجند و به او مربوط نمی شود. زن بورژوا اکنون با تغییراتی که در هنجارها و ارزش های جامعه به وقوع پیوسته، توانسته به موقعیتی دست یابد که در سی و چند سال قبل و در هنگامه انقلاب بهمن 57 برایش قابل تصور نبود. اگر در آن روزها، بورژوازی و ارزش های بوورژوایی تحقیر می شد و زنان انقلابی برای برائت جستن از ارزش های طبقه مسلط و زندگی غربی و مخالفت با دستگاه حاکم حجاب را برمی گزیدند، اینک برای اعتراض به سیستمی که نتوانسته است زندگی انسانی شایسته ای را برایشان فراهم کند، به همان ارزش های فرو گذاشته سابق روی آورده اند. اینگونه به نظر می رسد که زنان در هر برهه ای برای یافتن راه خود و تعیین مطالبات و خواست هایشان، مجبورند چشم به این قبله گاه محبوب و گاه منفور داشته باشند. زن بورژوا اینک با قیافه ای حق به جانب، علمدار قلابی جنبش زنان است و حالا خواسته های اوست که بر خواسته های واقعی توده های زنان رجحان یافته است. فعالان جنبش زنان هم غافل از این که در شرایط دشوار کنونی، حق تعیین پوشش مطالبه زنی است که نفس اش از کنار شومینه رفاه و تمول بلند می شود، و نه توده های زنان که یا عمرشان در کنج مطبخ و رتق و فتق امور خانه می گذرد یا درگیر کار و تحصیل هستند، به دنبال استیفای این حق زیر همان علم سینه می زنند.

حق تعیین پوشش یا تلاش برای تغییر لباس پیش از آنکه ما به صحنه برآییم خواسته پیشگامان نهضت فمینیسم در دیگر نقاط جهان هم بوده است، اما این خواسته، تنها یک خواسته حداقلی جنبش زنان است که می تواند در کنار سایر خواسته ها مورد توجه قرار گیرد و نمی توان آن را به عنوان مسأله تعیین کننده در رفع ستم جنسیتی معرفی کرد که اگر چنین باشد یا آن فمینیسم، فمینیسمی دروغین است و یا برابری جنسیتی خواسته ای است که هیچگاه به آن نخواهیم رسید.

در زمانه ما زیر ضرب تبلیغات رسانه ها و برای افزایش عواید شرکت های تولید کننده و وارد کننده محصولات و مصنوعات آرایشی و زیبایی، تلاش می شود این تصور در ذهن زن و مرد نشانده شود که آنچه از حیات و هستی زن اهمیت دارد بدن اوست که هرچه زیباتر باشد قابل ستایش تر است و این زیبایی حاصل نمی شود مگر با استفاده از محصولات و لباس هایی که زیر عنوان مد جدید روانه بازار می گردد. با این تز تلاش می شود جنون زیبایی و توجه بیمارگونه به ظاهر و بدن، به عموم زنان تسری یابد تا برای عقب نماندن از قافله زیبایی دست به کار شده و از این راه سودی به جیب سرمایه داران و صاحبان شرکتهای تولید لوازم آرایشی سرازیر شود. و همین طورهاست که زن زیر فشار اجتماعی در جامعه ای که کرامت انسانی اش را له کرده و نه تنها برای او حقی قائل نیست بلکه از او زیبا بودن و جذابیت جنسی را طلب می کند، به سمتی سوق داده می شود که برای به دست آوردن اعتماد به نفس و تأیید اجتماعی زیر تیغ جراحان زیبایی برود یا مشتری پر و پا قرص لوازم آرایشی گردد و این عقیده به او القاء شود که آن چه در حیات و هستی اجتماعی او اهمیت دارد و نشان آدمیت است همین هیات ظاهر و لباس زیباست! در چنین فضای اجتماعی است که اهمیت ظاهر و بدن زن از حد یک خواسته و میل شخصی فراتر رفته و به شکل یک اجبار در می آید که زن برای یافتن شانسی بهتر در ازدواج یا اشتغال مجبور است به آن تن در دهد و در واقع راه را برای استثمار و بردگی جنسی خویش هموار نماید. و این گونه است که زن به کالا یا ابزاری تبدیل می شود که هرچه زیبایی اش خیره کننده تر باشد، بیشتر به کار می آید. و این شرط زیبایی و ظاهر آراسته، برای استخدام، به قانون نانوشته اشتغال زنان در بخش خصوصی تبدیل می شود و اگر در بخش دولتی زنان زیر اجبار رعایت حجاب و دستورات و آیین نامه های مربوط به پوشش و تذکر قرار دارند در بخش خصوصی هم این اجبار به شکل لزوم آرایش های اغراق شده و کاهش سایز لباس اعمال می شود و بدین ترتیب تصور ابژه جنسی بودن زنان چه باحجاب و چه بی حجاب تداوم می یابد.

برکشیدن مسأله حجاب به مسأله اول زنان، چیزی غیر از همراهی با این موج و این نوع نگاه به زنان نیست که سعی دارد همه هستی و حیات اجتماعی زن را به ظاهر و بدن او تقلیل دهد و به او بقبولاند که آنچه در زندگی او نقش محوری و تعیین کننده دارد همین ظاهر است و بس.

اینجاست که دشواریِ وظیفۀ فمینیستها مشخص می شود که از سویی باید از حقوق و آزادی های فردی زنان دفاع کنند و از سوی دیگر مهر تأیید بر ابژه جنسی شدن زنان نگذارند. حقیقت این است که فمینیسمی که همه توش و توانش را به مصرف دفاع از کسانی می رساند که همه دغدغه زندگی و مشغولیت ذهنی شان آراستن و پیراستن چهره و بدن است، در واقع به ابژگی جنسی زنان رأی داده است و از سوی دیگر دفاع از حق پوشش زنان یک وظیفه فمینیستی است که در جای خود باید به آن عمل شود. به واقع مرز میان دفاع از آزادی زنان و درافکندن زنان به ورطه کالای جنسی شدن باریک و مبهم است و از چاله این در آمدن و به چاه دیگری افتادن تهدیدی است که باید متوجه اش بود.

جنبش زنان ایران برای پیشبرد خواسته هایش که رهایی از ستم جنسیتی و رسیدن به برابری است، نیازمند حمایت توده های زنان از همه طبقات و اقشار است و این حمایت حاصل نمی شود مگر اینکه فعالان جنبش، به تحلیلی عمیق و دقیق از وضعیت زنان ایران دست یابند، خواست های حداکثری و اصلی زنان را شناسایی نمایند و با پای فشردن براین مطالبات، برای احقاق حقوق واقعی زنان تلاش کنند. در این صورت است که می توان امید داشت این جنبش از یک جمع محدود و حالت نخبه گرایانه کنونی خارج و به جنبشی فراگیر و مردمی تبدیل و از حمایت نیمی از جامعه برخوردار گردد.

ابتکار “ کارزار جهانی‌ ضّد تجاوز جنسی “

آهنگی برای تعهد به " کمپین جهانی‌ ضّد تجاوز جنسی "


ثریا فلاح

Fallah-soraya.jpg
گزارشهای تکاندهنده از تجاوز جنسی به زنان در مناطق بحرانی و آشفته همیشه بخشی از اخباری است که غالبا به علل زیادی از جمله تابوهای اجتماعی و قوانین بین المللی با سانسور روبرو میشود. متاسفانه این حربه غیر انسانی به صورت یک سلاح مورد استفاده قرار میگیرد. تاتیرات غیر قابل جبران ان بر روی زنان و دختران گاها برای تمام عمرشان ادامه دارد. سالهاست که گروهها و سازمانهای مختلف علیه ان دست به اعتراض زده اند اما هرگز صدها صدا با همدیگر به یک حرکت جسورانه دست نزدند. حرکتی که رنگ و بوی ضد جنگ ان همه دیدگاهها را بدون حذف این و ان در نظر بگیرد. اما امسال در تاریخ 6 ماه مه‌ با همکاریی که در سطح جهانی بین برندگان جایزه نوبل صلح و بیش از 400 سازمان و گروه بین المللی و افراد صورت گرفت یک کارزار جهانی‌ ضّد تجاوز جنسی‌ به وجود آمد. این بار تحت عنوان کارزار جهانی ضد تجاوز جنسی در مناطق کشمکش زا و جنگی . این سازمان ها و افراد در سراسر جهان به گونه ای خستگی ناپذیربه تقویت صدای بازماندگان و توقف تجاوز به عنف از طریق ایجاد این کارزار بین المللی برای توقف تجاوز و خشونت جنسی در مناطق کشمکش زا و جنگی مردم را برای تغییر، متحد ، قدرتمند و هماهنگ می سازد.

کمپین در رابطه با چگونگی شروع به کارش می گوید راه اندازی کارزار بین المللی برای متوقف کردن تجاوز جنسی و خشونت بلاخص در مناطق ناآرام، جنگ ‌زده و پر از کشمکش سازمانها و افراد را هماهنگ و با هم متحد می‌کند.این کمپین معتقد است که با هم میتوانیم برای جلوگیری از پدیده تجاوز به هنگام کشمکش و جنگ ،حمایت از غیر نظامیان و بازماندگان تجاوز به عنف، تاثیر مشخص و رهبرانه سیاسی بگذاریم.کمپین خواستار عدالت برای همه و تعقیب قانونی‌ مسئولین این جنایت هاست.


کارزار بین المللی ضد تجاوز جنسی در رهبری فوری و جسورانه سیاسی برای جلوگیری از تجاوز جنسی در جنگ ،تقاضا برای حفاظت از غیرنظامیان و بازماندگان تجاوز، خواستار عدالت برای همه از جمله تعقیب موثر کسانی که مسئول فجایع هستند می باشد. این سه رکن کارزار پیشگیری، حفاظت، پیگرد قانونی قرار سیگنال یک تلاش جامع برای جلوگیری از تجاوز به عنف در مناطق جنگ ‌زده و پر از کشمکش است.


کمپین معتقد است که تلاش های متحد می تواند بزرگترین تاثیر را در کوتاه ترین زمان ایجاد کند .


از آنجایی که به عنوان یک زن کًرد از یک منطقه پر از کشمکش و جنگ خیز می‌آیم شاهد همیشگی پدیده خشونت دولتی در مناطق کردنشین توسط نظامیان هستم. برخورد با آحاد دهشتناک و تاثیرات غیر قابل جبران آن بر روی زنان مرا واداشت تا با “ کارزار جهانی‌ ضّد تجاوز جنسی “ همکاری کنم. مردان و زنان هردو در این کمپین کار میکنند. مردانی که پسرانشان را آموزش میدهند که با این پدیده دهشتناک مقابله کنند. من به این کارزار پیوستم و در پیام خود به دوزبان انگلیسی و کردی نوشتم که: من تعهد می‌کنم که با هرگونه خشونت علیه زنان و تجاوز جنشی در منطق جنگی و پر از کشمکش مبارزه کنم و صدای زنان باشم. به همین منظور همراه امید رفیع زاده آهنگی ساختیم و به کمپین تقدیم کردیم. اسم این آهنگ" سلاح وزهدان ”است . برای من همه جنسی بودن این کمپین بسیار مهم است . برای حمایت از این حرکت جسورانه به این کارزار بپیوندید. دوستان خود را تشویق کنید و خود را جزو این کمپین بدانید

پیر وانری

بهمن احمدی امویی:
نمونه بارزی از یک زندانی عقیدتی در ایران

برگردان: انور میرستاری


Amouee.jpg
نویسنده مقاله: پیر وانری ( بلژیک )
چاپ شده در شماره ۹ مجله تازه بلژیکی، فرانسه زبان « نوول »، سپتامبر ۲۰۱۲ ـ بروکسل
برگردان: انور میرستاری

پایان ماه رمضان در ماه اوت، فرصتی برای جمهوری اسلامی ایران بود تا آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی را اعلام کند و به چند نفر دیگر نیز تخفیف هایی در مجازات آنان اعطا نماید. در‌ حقیقت میزان بخشودگی اعلام شده به مناسبت ماه تقوای مسلمانان و عید فطر، بسیار خرد و ناچیز است. در واقع، بیش از چند روز از محکومیت تعدادی از این زندانیان آزاد شده، باقی نمانده بود و حتی محکومیت برخی دیگر از آنان خیلی پیش از آن به پایان رسیده بود. در هر صورت، این زندانیان به هیچ وجه به « بخشودگی » خود اعتقادی ندارند و می‌گویند که بهای کاری را که نکرده بودند « پرداخت » کرده‌اند و گناهشان جز داشتن اندیشه و مرام نبود.

با این حال، بخت یار همه زندانیان نبود. در میان انبوهی از زندانیان سیاسی و عقیدتی که هم چنان در پشت میله ها باقی‌مانده اند، می‌توان از یک زندانی بسیار مشهوری نام برد: بهمن احمدی عمویی.

درست سه روز پس از ماجرای انتخابات بحث انگیز و جنجالی احمدی نژاد در ژوئن ۲۰۰۹، بهمن احمدی امویی بازداشت شد و به پنج سال و چهار ماه زندان به همراه شکنجه بدنی محکوم شد. اتهام خیلی واهی و همیشگی "تبلیغ علیه نظام" از دلایل این محکومیت سنگین می باشد، در حالی که او کاری به جز شغل روزنامه‌نگاری خود در رسانه های قانونی و به رسمیت شناخته شده، انجام نداده است.
در حقیقت او یک روزنامه نگار متخصص و منتقد در بخش اقتصاد و سیاست های اقتصادی احمدی نژاد در زمینه‌ هایی است که در آن نهادهای شبه نظامی سپاه پاسداران، ارتش ایدئولوژیک رژیم که احمدی نژاد هم از میان آنان برخاسته است. سپاه پاسداران قدرت خیلی زیادی در بخش های کلیدی اقتصاد ایران داشته، به ویژه برای خود، دارای مناطق و بنادر آزاد می باشد و سودهای کلانی بطور مستقیم وارد جیب‌های این مؤسسه می شود. در یک زمینه‌ دیگری هم در حوزه قلم زنی او قرار داشت که در آن سیاست‌های اجتماعی ـ اقتصادی دولت احمدی نژاد با نوعی پوپولیسم و عوام فریبی مشهوری به همراه است و توزیع مستقیم پول در میان مردم، به ویژه در هنگام سفرهایش به استان ها از آن جمله است تا در رسانه ها برایش تبلیغ شود. با این وجود همه این کارهای رئیس جمهور با یک سیاست ماورای لیبرالیسم و حذف یارانه های بخشی از کالاهای اولیه مایحتاج زندگی صورت می‌گیرد. درمان ضربه ای (شوک درمانی) که موجب ستایش و شادباش گویی صندوق بین المللی پول شده است.

در این چنین وضعیتی بود که بهمن احمدی امویی، از مدیریت دولت احمدی نژاد در باره درآمدهای نفتی در حال افزایش در شرایط اقتصادی کنونی، انتقاد می کرد.

این روزنامه نگار، همچنین تلنگری سیاسی به مقالات اقتصادی خود می‌زند و به ویژه به موضوع حجاب اجباری زنان پرداخته و می‌نویسد که در این زمینه، تناقضی بین اجباری بودن آن و وابسگی به واردات پارچه های کره ای و ژاپنی وجود دارد.

" کشوری که حجاب را از سال ۱۹۸۰ بر زنان تحمیل کرده است، هنوز یک کارخانه نساجی برای تولید آن نساخته است. با توجه به خودکفایی اقتصادی ما، این کار زیر علامت سئوال است "، او این موضوع را در روزنامه اقتصادی سرمایه در دسامبر ۲۰۰۷ نوشت.

مجازات بدنی و عشق

مسأله قانونی بودن مجازات بدنی در ایران نیز از جمله موضوعات اجتماعی دیگری است که بهمن احمدی امویی به آن می پرداخت. این روزنامه‌نگار که بعدها، خود به تنبیه بدنی، تحمل سی و چهار ضربه شلاق، محکوم شد، دقیقا چندین سال پیش از آن، یک مقاله بسیار تند و گویایی در باره زشتی این کار و در مذمت اجرای این عمل در ملاء عام در ایران، نوشته بود. او با ظرافت خاص و ماهرانه ای، این عمل را نوعی بربریت توصیف کرد و نوشت که تحمیل درد و رنج توسط انسانی به انسان دیگر در برابر دیدگان همگانی و در مراکز شهرهای بزرگی مانند تهران غیر قابل توصیف و توجیه است. [۱] با وجود اینکه این گزارش نتوانست در مطبوعات ایران منتشر شود، بار دیگر گزارشی را که همسرش، ژیلا بنی یعقوب که او هم روزنامه نگار است، در سال ۲۰۰۱ نوشته بود و در بیرون از ایران پخش شده بود، بر سر زبان‌ها آورد و یادآوری کرد.[۲]

بهمن احمدی امویی، علاوه بر اینکه نسبت به روزنامه نگاران دیگر و تلاشگران حقوق بشر زندانی در موقعیت نابسامان و دشوارتری است، همچنین به خاطر این که شوهر روزنامه‌نگاری به نام ژیلا بنی یعقوب که یکی از برجسته ترین روزنامه نگاران جوان و مبارز آزادی زنان، در عصر طلایی مطبوعات ایران، به ویژه در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی (۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۵) است، در وضعیت به مراتب بدتری قرار دارد.

بدین ترتیب ژیلا بنی یعقوب به دلیل مستقل و آزاد بودن، داشتن جسارت و به خاطر کیفیت بالای گزارش هایش در باره جامعه ایران و همچنین برای چاپ سفرنامه هایش از افغانستان، لبنان و عراق به یکی از معروف ترین روزنامه‌نگار در مطبوعات ایران تبدیل شد.

ژیلا بنی یعقوب، برنده چندین جایزه، از جمله " شجاعت در روزنامه نگاری" جایزه اعطایی بنیاد رسانه بین المللی زنان در سال ۲۰۰۹ است. او در همان سال به همراه همسرش دستگیر شد. او که پس از دو ماه زندانی آزاد شد، به یک محکومیت بی سابقه، سی سال ممنوعیت از فعالیت شغل روزنامه نگاری محکوم شد.

این خبرنگار که در سال ۲۰۰۴ یک کتاب بنام « خبرنگاران‌ »، در مورد تجربه خود به عنوان یک روزنامه‌نگار زن در ایران چاپ کرده بود، در سال ۲۰۱۱، یک کتاب دیگرش بنام «‌خاطرات زندان » که مربوط به پیش از دستگیری او در سال ۲۰۰۹ است، توسط یک انتشارات ایرانی مستقر در سوئد ( انتشاراتی باران ـ مترجم ) منتشر شد.

او علیرغم ممنوعیت از شغل روزنامه نگاری، از طریق وبلاگ خود و یا به کمک فیس بوک قلم می‌زند و تلاش می کند تا خواهان آزادی شوهرش و همچنین سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی باشد.
بهمن احمدی امویی و ژیلا بنی یعقوب زن و شوهری هستند که با شور و شوق تمام، به روزنامه‌نگاری می پردازند و تمام خطرات ناشی از آن را به جان می خرند.

در طی چند نامه‌ای که بهمن موفق شد تا به طور غیر قانونی برای همسرش از زندان به بیرون بفرستد، در کمال سادگی و با صداقت و فروتنی زیاد، به خوبی عشق و علاقه خود را نسبت به همسرش بیان می کند.

با این وجود، امروزه کشورهایی که در آن اخلاقیات سنتی دینی به افرادی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم درگیر مسائل اجتماعی و سیاسی هستند و اجازه بیان احساسات نمی دهد، روز بروز نادر و کمتر می شوند.

بدین ترتیب بود که بسیاری از زنان زندانیان سیاسی مشهور یا گمنام که از فردای انتخابات بحث برانگیز احمدی نژاد در سال ۲۰۰۹ بازداشت شدند، نامه های عاشقانه ای را به همسران خود نوشته و آن‌ها را در رسانه‌های همگانی پخش کردند. این امر به ویژه در مورد همسر محمد تاج زاده، عضو دفتر سیاسی حزب مشارکت اسلامی که از چپ های اسلامی است، نیز صادق می باشد. او نامه ای پر از شعرهای عاشقانه را برای شوهرش نوشت و احساسات خود نسبت به شوهرش را رسانه ای کرد.

بهزاد نبوی، وزیر صنایع در دهه ۱۹۸۰ و یکی از ایدئولوگ های جمهوری اسلامی، گفت: او زمانی که همسر خود را در حال فریاد کشیدن در حمایت از شوهرش در طول محاکمه اش در ژوئن ۲۰۰۹ دید، بشدت شگفت زده شد. نبوی در آن روز به شش سال زندان محکوم شد.

میر حسین موسوی که نامزد اصلی اصلاح طلبی در انتخابات ریاست جمهوری سال۲۰۰۹ بود و از ماه فوریه سال ۲۰۱۱ در خانه خود زندانی است، دست همسرش، زهرا رهنورد را در انظار عمومی در دست گرفت.

بیان احساسات درونی در این افراد از این جهت بیشتر قابل توجه است که آنها اغلب از جریانات اسلامی هستند که معمولا در این زمینه‌ها خود را تقدیس می کنند.

اما درباره بهمن احمدی عمویی باید گفت که او پس از حدود سه سال در زندان اوین ماندن، در ماه ژوئن امسال، بطور شبانه و توام با خشونت و بد رفتاری، به یک سلول انفرادی در زندان رجایی شهر، واقع در شصت کیلومتری تهران منتقل شد. زندانی که اغلب در آن زندانیان محکوم به اعدام و یا محکومین به مجازات های سنگین کیفری به سر می‌برند.
در واقع با تبعید او از زندان اوین به زندان رجائی شهر می خواستند او را به خاطر اینکه در داخل زندان اوین، در یک مراسم بزرگداشت یک زندانی دیگر بنام هدی صابر، روزنامه نگار و فعال سیاسی که یک سال پیش از این بطور مشکوکی جان خود را در زندان اوین از دست داد، شرکت کرده بود، تنبیه کنند.

بالاخره او از زندان انفرادی در رجائی شهر به زندان عمومی در آنجا فرستاده شد، اما شامل بخشودگی ولی فقیه نشد. اگر چه بهمن احمدی امویی موفق شد چند نامه را از زندان به بیرون بفرستد، اما این کار به قیمت محرومیت او از ملاقات حضوری با همسر و مادر پیرش شد.

او در آخرین نامه خود در اواخر ماه اوت نوشت: « هنگامی که وضعیت خودش را با دیگر زندانیان، به ویژه کردهایی که سال هاست در این زندان کپک زده و می پوسند، مقایسه می کند، دیگر جرأت نمی‌کند لب به شگوه بگشاید. به نظر می رسد که حتی خدا هم آنان را فراموش کرده است . از خود می‌پرسم که آیا هنوز اداره زندان ها نام این افراد را در لابلای پرونده های خود دارد؟ »

در زمان نوشتن این سطور، ژیلا بنی یعقوب همسر بهمن احمدی امویی که همچنان زیر حکم یک سال زندان به سر می برد، به دادگاه احضار شده است.

( در زمان ترجمه این سطور، خانم ژیلا بنی یعقوب در زندان اوین زندانی شد. مترجم)
۲۹ اوت ۲۰۱۲

[۱] « پس از شلاق، پراکنده شوید »، منتشره در وبلاگ خود و بعد از آن به زبان انگلیسی ترجمه شده:

http:// amouee.net/spip.php ?article336
[۲] منتشر شده در خارج از ایران در سایت ایرانی گویا، این مقاله به زبان فرانسه در ماه اوت سال ۲۰۰۲ در کوریر انترناسیونال فوق‌العاده تحت عنوان "نه به مجازات بدنی ! " منتشر شد.

[۳] زنان در بند ۲۰۹ زندان اوین، انتشاراتی باران، استکهلم، ۲۰۱۱.

تاکید مجدد وزیر علوم بر دانشگاههای تک جنسیتی و تصفیه اساتید
جـــرس: وزیر علوم دولت محمود احمدی نژاد، مجددا بر اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاههای کشور تاکید کرد و همزمان گفت که "ما از راه اندازی دانشگاه های تک جنسیتی استقبال می کنیم و قائل به این هستیم که فضا برای هر کدام از این دانشگاه ها که فراهم بود، باید دانشگاه تک جنسیتی راه اندازی شود. "
یک روحانی اصولگرا و رئیس ستاد اقامه نماز نیز خطاب به روسای دانشگاه های کشور گفت: باید در دانشگاه ها فضایی ایجاد کنید که دخترها و پسرها از هم جدا شوند با این جدا سازی چندین میلیون گناه کم می شود.

به گزارش مهر، کامران دانشجو، وزیر علوم، روز دوشنبه در نشست رؤسای دانشگاه ها و مراکز پژوهشی کشور گفت: هم اکنون برخی دانشگاه ها از جمله، نهاوند، کوثر و کاشان در حوزه های تک جنسیتی راه اندازی شده اند. همچنین 8 دانشکده دخترانه به صورت اقماری فعال هستند.

وی ادامه داد: برخی دانشگاهها از جمله البرز و سمنان نیز از راه اندازی دانشگاه تک جنسیتی استقبال کرده اند که در واقع می توان گفت این موضوع خواست مسئولان استان یا مردم برای تاسیس این دسته از دانشگاه ها است.

وزیر علوم با انتقاد از آنچه وی "بزرگنمایی دانشگاه های تک جنسیتی در برخی رسانه های داخلی و غربی" خواند، گفت: حالا که ما داریم دانشگاه های تک جنسینی را تاسیس می کنیم رسانه های غربی هر چه می خواهند داد بزنند، از دید رسانه های غربی ما کفر می گوییم حتی برخی رسانه ها وکیل هایی مثل سایت های خبری که در داخل کشور داریم و بیشتر تیتر شرقی می زنند بهتر از غربی ها ریاست غربی ها را پیروی می کنند. من به این دسته از رسانه ها می گویم هر چقدر خود را بکشید که ما در آن فضا حرکت کنیم، اما این اتفاق نمی افتد.

دانشجو گفت: ما در فضایی حرکت می کنیم که دین برای ما ترسیم کرده است و هر چقدر بیشتر عصبانی شوند و داد بزند ما بیشتر خوشحال می شویم و بیشتر می فهمیم حرفمان حق است هر چند به دنبال عصبانی کردن آنان نیستیم.

در دانشگاه ها استاد سکولار نمی خواهیم
کامران دانشجو در ادامه سخنان خود با تاکید بر اینکه در دانشگاه ها استاد سکولار نمی خواهیم، تصریح کرد: اگر استادی ترویج سکولاری و ضد دین کرد، رؤسای دانشگاه ها موظف هستند جلویش را بگیرند. اگر این موضوع در علوم‌انسانی دیده می شود به طور ویژه باید با آن برخورد کرد.

وزیر علوم گفت: می خواهند سر من را بزنند؟ بزنند، اشکال ندارد، چه چیزی بهتر از اینکه آدم در این راه سر دهد.

دانشجو در ادامه گفت: سی سال از این انقلاب می گذرد و یکبار گفتیم دانشگاه تک جنسیتی، حالا می گویند که ما کفر می گوییم.
وی تاکید کرد: اگر یک استاد در دانشگاه ترویج ضد دین کند ما باید با این استاد چگونه رفتار کنیم؟ استاد نباید ترویج ضد دین کند. استادی که در کلاس درس ریشه های انقلابی را تدریس می کند و در جلسه دوم می گوید ما بیهوده انقلاب کرده ایم واقعا باید با این استاد چگونه برخورد شود؟ و تا برخورد می کنیم رسانه ها شروع می کنند.

شاخص های رتبه بندی های بین المللی را قبول ندارم
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه بسیاری از شاخص های رتبه بندی های بین المللی را قبول ندارم، اظهار داشت: رتبه بندی هایی که در داخل کشور برای دانشگاه صورت می گیرد براساس شاخص هایی است که رؤسای دانشگاه ها به آن تاکید دارند.

با این جدا سازی چندین میلیون گناه کم می شود
همزمان در این نشست، رئیس ستاد اقامه نماز کشور خطاب به روسای دانشگاه ها، گفت: فضایی ایجاد کنید که ازدواج دانشجویی آسان و ازدواج موقت راه اندازی شود و گرنه حرام رخ می دهد.

به گزارش مهر، محسن قرائتی در دومین نشست روستای دانشگاه های سراسر کشور که صبح امروز دردانشگاه بهشتی برگزارشد، گفت: در دانشگاه ها فضایی ایجاد کنید که دخترها و پسرها از هم جدا شوند با این جدا سازی چندین میلیون گناه کم می شود.

وی در ادامه به بحث قرآن در دانشگاه ها اشاره کرد و گفت: قرآن تازه وارد دانشگاه های ما شده است و درمقطع دبیرستان دروس عربی طوری ارائه نمی شود که یک دانش آموز بعد از اینکه دیپلم گرفت، بتواند قرآن خواند.

رئیس ستاد اقامه نماز کشور ادامه داد: در دانشگاه ها اصلا به بحث نماز پرداخته نمی شود آنقدر تلاش کردیم تا بحث نماز در دانشگاه ها نهادینه شد.

وی ادامه داد: معارف در دانشگاه ها دانشجویان را باسواد می کند اما متدین نمی سازد.