پاپ از جامعه جهانی خواست تا به ياری قربانيان زمين لرزه بشتابند

 همزمان با امدادرسانی به زلزله زدگان استان آذربايجان شرقی، کشورهای جهان برای فرستادن کمک های خود به مردم مناطق زلزله زده اعلام آمادگی کردند .
به گزارش « محبت نیوز» به نقل از رادیو اروپای آزاد، ولاديمير پوتين، رييس جمهوری روسيه، روز يکشنبه با فرستادن پيامی برای محمود احمدی نژاد، همتای ايرانی خود حادثه زلزله در استان آذربايجان شرقی را به مردم ايران تسليت گفت.
به گزارش خبرگزاری روسی ايتارتاس، آقای پوتين در پيام خود آمادگی روسيه برای کمک رسانی به مناطق زلزله زده ايران را اعلام کرد.
پاپ بنديکت شانزدهم، رهبر کاتوليک های جهان، نيز روز يکشنبه از جامعه جهانی خواست تا به ياری قربانيان زمين لرزه روز شنبه در ايران بشتابند.
سفير ژاپن در تهران نيز پيام همدردی و همبستگی دولت و مردم کشورش را به‌ مناسبت وقوع زلزله در ايران ابلاغ کرد.
به گزارش خبرگزاری ايسنا، کين ايچی کومانو روز يکشنبه در ديدار با محمد مهدی آخوندزاده، معاون حقوقی و بين المللی وزارت امور خارجه ايران، آمادگی کشورش برای ارائه کمک‌های انسان دوستانه فوری را اعلام کرد.
مديرکل هلال احمر جمهوری اسلامی ايران نيز از اعلام آمادگی کشورهای سنگاپور، تايوان، آلمان، پزشکان بدون مرز و دفتر يونيسف در تهران خبر داده است ولی گفت که هلال احمر نيازی به کمک های بين المللی ندارد.
پويا حاجيان در گفت و گو با خبرگزاری ايسنا گفته است که «با توجه به توانايی جمعيت هلال احمر در پوشش مناطق امدادی مناطق زلزله زده، نيازی به کمک های بين المللی نيست.»
اين اظهار نظر در حالی است که گزارش رسانه های ايران و اظهارات نمايندگان استان آذربايجان شرقی در مجلس شورای اسلامی حاکی است که وضعيت منطقه پس از وقوع زلزله وخيم است و کار امدادرسانی به کندی پيش می رود.
مصطفی محمد نجار، وزير کشور ايران، نيز به واحد مرکزی خبر گفته است که گام نخست امداد و نجات يعنی جستجو و نجات پايان يافته است و از امروز تلاش خواهيم کرد تا بحث اسکان و تغذيه خانواده های آسيب ديده را به بهترين نحو ممکن پيگيری کنيم.

منصوره بهکیش:

توسط بازجویم از حکم زندان مطلع شدم

mansoure-behkish3.jpg

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ـ منصوره بهکیش، از حامیان مادران عزادار(مادران پارک لاله) که بر اساس حکم دادگاه تجدید نظر به ۶ ماه حبس تعزیری و سه سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که بازجویش در تماس تلفنی به او حکم صادره را اعلام کرده است. او قبل از صدور حکم دو بار به وزارت اطلاعات فراخوانده شده و هر بار از او خواسته شده تا فعالیت هایش را کنار بگذارد. مبنای اتهامات خانم بهکیش عضویت در گروه مادران عزادار، شرکت در مراسم شهدای پس از جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و همچنین رفتن بر سر مزار خانواده اش که در دهه ۶۰ کشته شده اند، بوده است. وکیل منصوره بهکیش در تاریخ ۱۵ تیرماه حکم دادگاه تجدید نظر را رویت کرده است.
منصوره بهکیش با اظهار اینکه حکمی غیر منطقی و غیر منصفانه برایش صادر شده است، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« من جرمی مرتکب نشده ام، تازه شاکی هم هستم که چرا نظام خواهر و برادرهایم را در دهه ۶۰ کشت. آنها در طی همه این سال ها پاسخی به سوال های من که چرا و چگونه آنها کشته شده اند، نداده اند. در تمام این سال ها وقتی من سر خاک خانواده ام می رفم یا برایشان مراسم می گرفتم اذیتم می کردند. من برای همه این اتفاق ها شاکی بودم، هستم و خواهم بود تا زمانیکه پاسخی منطقی برای این اعمال بشنوم. حالا بعد از آنهمه اذیت و آزار با چنین حکم غیر منطقی مواجه شدم.»

این عضو گروه مادران عزادار با اظهار اینکه برخلاف روال قانونی وکیلش در جریان حکم صادره قرار نگرفته است، گفت: « به جای اینکه حکمم را به وکیلم ابلاغ کنند، بازجویم یک روز با من تماس گرفت و من را در جریان حکم گذاشت، بعد من به وکیلم تماس گرفتم و ماجرا را انتقال دادم، او هم به دادگاه رفت و حکم را خواند.»

منصوره بهکیش در ۲۲ خردادماه سال ۱۳۹۰ بازداشت و ۱۸ تیرماه همان سال با تودیع قرار کفالت از زندان اوین آزاد شد. دادگاه او در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب در ۴ دی ماه ۱۳۹۰ برگزار شد و در تاریخ ۱۵ فرودین ماه امسال(۱۳۹۱) به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به ۴ سال و نیم حبس تعزیری محکوم گردید که دادگاه تجدید نظر حکم او را به ۶ ماه حبس تعزیری و سه سال و نیم حبس تعلیقی تغییر داده است.همچنین او در اسفند ۱۳۸۸ در فروگاه در حالیکه قصد خروج از کشور را داشت ممنوع الخروج شد.

منصوره بهکیش در پاسخ به این سوال که آیا قبل از صدور حکم دادگاه تجدید نظر از او خواسته شده تا عفو نامه ای بنویسد و طلب توبه کند تا از محکومیتش صرفنظر شود، گفت:« چنین چیزی را از من نخواستند چون می دانستند که من این کار را نمی کنم اما بعد از جلسه دادگاه بدوی دو مرتبه به وزارت اطلاعات احضار شدم. گفتند قاضی می خواهد حکم را تایید کند و برنامه شما چیست؟ گفتم من برنامه ای ندارم، همه برنامه و زندگیم دست شماست. گفتم همه می دانند در این مملکت قاضی نقشی ندارد، شما اتهامات را درست کردید و حالا هم می توانید حکم دهید. گفتند فکر می کنی اگر بروی زندان دبیر کل سازمان ملل اینجا می آید و چادر می زند و می گوید می نشینم اینجا تا بهکیش را آزاد کنید! گفتم من چنین فکری نمی کنم و آنها هم چنین کاری را نمی کنند، هر کس بر اساس منفعتش عمل می کند. »

منصوره بهکیش ادامه داد:« آنها گفتند حرف آخرت چیست، من هم گفتم حرفی ندارم، رفتن بر سر قبر برادر و خواهرهایم و همینطور ملاقات با خانواده های عزادار دیگر حق من است. این حداقل حق من است که نمی توانم از آن کوتاه بیایم و کسی نمی تواند از من بگیرد.»

منصوره بهکیش با تاکید بر اینکه به حکم خودش و حکم های که برای دیگر اعضای گروه مادران عزادار صادر شده است، معترض است به کمپین گفت:« من نه تنها به حکم خودم معترضم بلکه به بازداشت و حکم های اعضای گروه مادران عزا دار هم معترض هستم. ما هیچ جرمی مرتکب نشدیم جز اینکه برای تسلی مادران عزا دار دیگر دور هم جمع می شدیم.»

در حال حاضر به غیر از خانم بهکیش تعدادی از اعضای مادران عزادار بازداشت و حکم حبس گرفته اند مانند ژیلا کرم زاده مکوندی و لیلا سیف اللهی.

کشف بقایای منتسب به يحيی تعميد دهنده

.استخوان هایی در بلغارستان کشف شده که حدس آن می رود متعلق به پيکر بی سر يحيی تعمید دهنده باشد.
به گزارش سرویس ترجمه «محبت نیوز»، به نقل از پایگاه خبری دیسکاوری، باستان شناسان  مدعی شده اند به شواهدي دست يافته اند که ثابت می کند که یک استخوان قوزک و ساير بقایای بدن انسان که در زیر ساختمان کليسايي در بلغارستان کشف شده است، متعلق به یحیی نبی می باشد.
در کنار بقاياي پيکر يافته شده چند دندان متعلق به انسان، بخشهايي از استخوان جمجمه و چند تکه استخوان حيوان نيز قرار داشته است. این بقایا حدود دو سال پيش در تابوتی مرمرين در جزيره ي سِوِتی ایوان در بلغارستان کشف شدند.
دانشگاه آکسفورد طی بیانیه ای اعلام کرد که تيم تحقيقاتي دانشگاه اکسفورد استخوان قوزک يافته شده را مربوط به قرن اول پس از ميلاد می داند. درست همان زمانی که یحیی می زیسته است و در نهایت هیرودیس پادشاه دستور به قطع سر وی می دهد.
همچنین، دانشمندان دانشگاه کپنهاک، دي ان اي استخوانهاي يافته شده را آزمایش کردند. آزمایش دی ان ای نشان داد که استخوانهاي یاد شده از آن يک مرد ساکن خاورميانه ای کنونی ميباشد. دقیقن همان جایی که یحیی زندگی می کرده است.
با اينکه نتايج تحقيقات دانشمندان بطور قطع چيزی را تاييد نمي کنند، ولي اینکه استخوان ها مربوط به یحیی هستند را هم رد نمی کند. این نظریه اولین بار توسط همان دانشمندان بلغاری مطرح شد که بقایا را در هنگام حفاری در زیر یک کلیسای تاریخی کشف کردند.
اماکن بسیاری در جهان مدعی هستند که بقایای یحیی تعمید دهنده را در اختیار دارند. یکی از آنها مسجد جامع دمشق است که می گوید سر این نبی را نگهداری می کند.
برخی نیز می گویند که دست راست یحیی که گفته می شود عیسی را با آن در رود اردن تعمید داد، در صومعه ای ارتدکس در مونتنگرو نگهداری می شود.
پرفسور تام هيگام از دانشگاه اکسفورد درباره این تحقيق مي گويد: "نتايج بررسي علمي استخوان دست به صورت قاطع بيانگر اين است که اين استخوان متعلق به شخصي است که در قرن اول پس از ميلاد مسيح ميزيسته است.

Worte für den Tag


Ich sagte zu dem Engel, der das alte mit dem neuen Jahr verband: "Gib mir ein Licht, damit ich festen Schrittes in die Ungewissheit des neuen Jahres schreiten kann." Aber der Engel antwortete mir: "Gehe hinein in die Ungewissheit und lege deine Hand in Gottes Hand, das ist mehr wert als ein Licht und sicherer, als den Weg zu wissen."

Man soll Anteil nehmen an der Freude, der Schönheit und der Farbigkeit des Lebens. 
Oscar Wilde

Ruhe zieht das Leben an, Unruhe verscheucht es. Gottfried Keller


Weise Lebensführung gelingt keinem durch Zufall. Man muss, solange man lebt, lernen zu leben. 
Seneca

Erst unter Kuss und Spiel und Scherzen erkennst du ganz, was Leben heißt; o lerne denken mit dem Herzen und lerne fühlen mit dem Geist. 
Theodor Fontane

Die großen Taten der Menschen sind nicht die welche lärmen. Das Große geschieht so schlicht wie das Rieseln des Wassers, das Fließen der Luft, das Wachsen des Getreides. Adalbert Stifter

Der Reichtum gleicht dem Seewasser je mehr man davon trinkt, desto durstiger wird man. 
Arthur Schopenhauer


Man darf Menschen nicht wie eine Gemälde oder eine Statue nach dem ersten Eindruck beurteilen, sie haben ein Inneres, ein Herz, das ergründet sein will. 
Jean de la Bruyére

Das beste steht nicht immer in den Büchern, sondern in der Natur; nur haben die Menschen oft nicht die Augen, es zu sehen. 
Adalbert Stifter

Mein Herz ist ein Baum, beladen mit Früchten, die ich pflücke, um sie zu verschenken. 
Kahlil Gibran

Gott ist von keinem Raum, von keiner Zeit umzirkt, denn Gott ist da und dann, wo er und wann er wirkt; und Gott wirkt überall, und wirket immerfort, immer ist seine Zeit und überall sein Ort. 
Friedrich Rückert.

مسعودشفیعی:

اتاق خواب خانه‌ام هم شنود می شود؛ جلوی وکالتم را گرفته اند؛ ازحقوق اولیه‌ام محرومم



مسعودشفیعی وکیل پرونده سه آمریکایی که مهرماه سال گذشته بعد از ماهها از زندان آزاد و از ایران خارج شدند در گفت وگویی تفصیلی با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت از زمان خروج موکلانش بارها بازجویی شده، محدودیت های جدی برای به عهده گرفتن وکالت پرونده های سیاسی برای به وجود آمده واینکه دستگاه های اطلاعاتی مکالمات او حتی آنچه «دراتاق خواب» خانه اش می گذرد را شنود می کنند. شفیعی اندکی پس از خروج موکلانش برای دیدار با فرزندانش راهی خارج از کشور بود که در فرودگاه و پس از اینکه مهرخروج روی پاسپورت او خورد، توسط نیروهای لباس شخصی وزارت اطلاعات از فرودگاه خارج و پاسپورتش توقیف شد.

مسعودشفیعی از وکلایی است که چندسال برخی از پرونده های جنجالی سیاسی امنیتی را از جمله پرونده برادران علایی، کیان تاجبخش، سه آمریکایی به نام های ساراشورد، شان بائر و جاش فتال و فعالان کارگری همچون رضاشهابی و رسول بداقی را به عهده داشته است.

شفیعی در توضیحاتی به کمپین گفت که در جلسه بازجویی خود توسط ماموران وزارت اطلاعات شاهد تلاش برای «کثیف کردن پرونده» از طریق طرح مسائلی خارج از پرونده اش بوده است. آقای شفیعی در پاسخ به این سوال که آیا مورد این تهدید واقع شده که مثلا اگر انتظارات بازجویان را برآورده نکند برای او پرونده سازی می کنند به کمپین گفت: «‌مستقیما نمی توانند چنین کاری بکنند ولی استدلال و استبنباطی که از کلام می شود کرد همین است که بگویند شما می توانید از ناحیه مسائل دیگری تحت فشار قراربگیرید.»

شفیعی گفت که در خصوص شنود تلفنی شکایت نکرده است اما این موضوع را به وزارت اطلاعات و دادستانی گفته است. او گفت اینکه حتی می دانند در «اتاق خواب من چه می گذرد» همه اینها تخلف است: « به من شماره رمز ای میل و یا فیس بوکم را می گویند که ما همه چیز را می دانیم. اگر چه ظاهرا قضیه ممکن است محترمانه برخورد کنند.» او گفت وقتی (ماموران اطلاعات) به منزل او مراجعه کرده اند به پسرش گفته اند که «بابات آمریکایی ها را آزاد کرد حالا خودش باید برود آنجا(زندان)».

وی در خصوص نقش کانون وکلا در دفاع از حقوق وکلا گفت: « کانون وکلا که داعیه مستقل بودن را دارد، برای این راه اندازی نشده که سالی یک بار پرونده را تمدید کند، یا سالی یک بار جشن استقلال بگیرد. کانون وکلا ما را مثل بچه یتیم در خیابان رها کرده و هر کسی از بقال و نجار و سوپری وکفاش پس گردن ما می زند هیچ کس هم نیست جواب بدهد. کانون وکلا آخر چه وظیفه ای دارد؟ من رونوشت نامه هایم به دادستانی را به کانون وکلا داده ام. هیات مدیره کانون وکلا انتخاب نمی شود که عافیت طلبی کند. البته نمی خواهم به کسی جسارتی کنم اما می خواهم بگویم که عافیت طلبی دیده می شود.» شفیعی هم چنین گفت:‌« دلیلی ندارد که انحصارا پرونده های سیاسی امنیتی را تنها دو سه قاضی وکالت کنند؟ قحط الرجال یا قحط القضات که نیست؟ ما بیش از نود درصد قضاتم افرادی هستند که سالم و خوب و مستقل هستند. چرا این قضات دخالت نمی کنند؟

شفیعی درخصوص وضعیت خروج از کشور گفت: « پاسپورت من مهرخروج خورده و هر اتفاقی می تواند برای من بیافتد. به آنها گفتم من الان هویتی ندارم. اگر اتهامی دارم تفهیم کنید؟ همکاران من که الان زندان هستند حداقل به لحاظ جانی امنیت دارند، چون جایی مثل سازمان زندان ها مسوول جان آنهاست. اما من این را هم در مورد خودم نمی بینم. وقتی من این موضوعات را منعکس کردم، من را خواستند وبازجویی طولانی صورت گرفت.» وکیل پرونده سه آمریکایی (جاش فتال، شان بائر و سارا شورد) گفت: « من هم اکنون از اولین حقوق زندگی ام مثل ملاقات با خانواده ام محروم هستم. خواهرم در خارج از کشور فوت شد نتوانستم برای مراسم او بروم و همین طور نمی توانم فرزندانم را که در خارج از ایران هستند ببینم و به علاوه برایم مشکلات شخصی و معیشتی فراهم کردند.»

مسعود شفیعی گفت در نتیجه ارعاب صورت گرفته از سوی دستگاه های ذیربط همکاران او از اینکه به دفتر کارش بیایند «هراس دارند». وی درخصوص اینکه مقامات دادگاه با ایجاد موانعی اینکه وی بتواند به فعالیت حرفه ای خود ادامه بدهد را عملا غیرممکن کرده اند همچنین افزود: « قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب یعنی قاضی صلواتی به چه مجوزی متهم و یا خانواده متهمان پرونده هایی که قبلا وکالت آنها به من واگذار شده را می خواهند و می گویند من نمی توانم ادامه وکالت پرونده را به عهده داشته باشم؟ خانواده ها نوشته اند که چه کسی گفته که من نمی توانم پرونده آنها را به عهده داشته باشم.»

آقای شفیعی در توضیح آنچه پس از خروج سه موکل آمریکایی اش که در طی مدت بازداشت با دو اتهام جاسوسی و ورود غیرقانونی به کشور مواجه بودند اما اندک زمانی پس از دادگاهی شدن به سرعت کشور را ترک کردند گفت:‌«چند روز پس از رفتن سه موکل آمریکایی ام در پرونده موسوم به کوهنوردان (ششم مهرماه ۱۳۹۰)، هفت-هشت نفراز وزارت اطلاعات به منزل ما آمدند، مدارک شخصی و کاری من را با خود بردند. در بدو ورود به منزل از آنها حکم تفتیش خواستم که نشانم دادند. در حکم نوشته شده بود که مرا بعد از جستجوی خانه با خود به زندان اوین ببرند. بعد از آن به دفتر کارم آمدند و رایانه ها و پرونده های سیاسی-امنیتی افرادی که وکالت آنها را به عهده داشتند با خود بردند. عازم اوین شدیم. نزدیک اوین یکی از این افراد گفت که به جای زندان به منزل برگردیم. همان روز مدارک را هم به من پس دادند. به آنها گفتم که دو روز دیگر مسافر هستم چون خواهرم فوت کرده و باید بروم بچه هایم را درخارج از کشور ببینم. اگر قراراست ممنوع الخروج باشم به من بگویید. گفتند نه و حتی پاسپورت من را پس دادند.

وی ادامه داد:‌ « یک شنبه، دراولین ساعت های بامدان ۱۰ مهرماه ۹۰ ، عازم شیکاگو بودم توسط هواپیمایی ترکیه که پس از اینکه مهر خروج روی پاسپورتم خورد – یعنی از ممکلت خارج شدم- چندین لباس شخصی از وزارت اطلاعات به سوی من آمدند، پاسپورتم را گرفتند ورسیدی به من دادند که به مرجعی که مرتبط با ریاست جمهوری است برای پیگیری مراجعه کنید. پشت آن رسید شماره ای بود مربوط به پرونده ای است که در شعبه دادسرای ۶ اوین بود. علی الظاهر از طریق این دادسرا و توسط وزارت اطلاعات ممنوع الخروجی صورت گرفته بود. وقتی به نهادمرتبط با ریاست جمهوری تماس گرفتم گفتند شما پرونده دارید و ما نمی توانیم پاسپورت شما را بدهیم و باید مراجعه کنید به دادسرا.»

وکیل پرونده برادران علایی و کیان تاجبخش به کمپین گفت که در حال حاضر ده ماه از آن مقطع می گذرد و من بارها به دادستانی و حتی خود دادستان مراجعه کردم و دوسه لایحه و نامه به دادستان داده ام و متاسفانه هیچ کدام جوابی نگرفته است. من در مراجعات مکرری که به شعبه ۶ اوین داشته ام تنها یک بار توفیق داشتم وارد شوم. در آن یک بار گفتند که باید با وزارت اطلاعات تماس بگیرم. من علیرغم اینکه می دانم که ماموران اطلاعاتی به لحاظ حقوقی ضابط قضایی هستند و نه تصمیم گیرند، ولی به هر ترتیب من با آنها هم تماس گرفتم و تلفنی صحبت کردم ولی پاسخ مناسبی نشنیدم.

مسعود شفیعی درخصوص بازجویی هایی انجام شده گفت: «وزارت اطلاعات چندین نوبت مراخواستند و به محلی در نزدیکی چهارراه ولی عصر رفتم. بازجویی روز ۱۱ بهمن طولانی ترین مدت بازجویی بود که از ۹ صبح تا شش بعد از ظهر طول کشید. در این جلسه اتهام مشخصی به من تفهیم نشد. چیزی که من استنباط کردم این بود که خصوصی ترین حریم های زندگی من تحت شنود بوده و شاید هنوز هم هست. افراد مقدس هم ممکن است در خلوت خود کارهایی را انجام بدهند که اگر در جامعه مطرح بشود جرم باشد.»

وکیل پرونده سه آمریکایی همچنین گفت مقامات قضایی به خانواده امیرحکمتی شهروند آمریکایی-ایرانی که هم اکنون درزندان به سر می برد گفته اند که نمی توانند او را به عنوان وکیل انتخاب کنند: « خواهرآقای حکمتی به من گفت که قاضی پرونده گفته است من نمی توانم هیچ پرونده ای را قبول کنم. آخر ایشان با کدام مجوز چنین کاری را می کند؟ نماینده دادستان به من می گوید چرا از خانواده هایی مثل رسول بداقی و یا رضا شهابی حق الوکاله نمی گیرید؟ خوب من چه بگویم؟ من می گویم چطور از این خانواده با وضع مالی نامناسب می توانم حق الوکاله بگیرم؟ می خواهند این تلقی را ایجاد کنند که من حتما از جایی پول می گیرم. به من می گویند که فلان کس که به شما زنگ می زند از رسانه ها سازمان مجاهدین است. من وکیلم، درمورد موکلم اطلاع رسانی می کنم. من ناچار هستم در مورد موکلانم در حدود کلیات و خبر مطرح می کنم. البته به صورت رسمی کسی به من نمی گوید کار نکن اما این اتفاقی است که در عمل در حال رخ دادن است.»

وی درخصوص پرونده های سیاسی که وکالت آنها را به عهده داشته است به کمپین گفت: « من وکیل پرونده برادران علایی (آرش و کامیار) بودم و در این پرونده ثابت کردم که آمریکا دولت متخاصم نیست. آنها درجهت خدمت به مملکت در زمینه بیماری ایدز فعال هستند. چه در ایران چه در خارج از ایران. یا در پرونده کیان تاجبخش پس از اینکه حکم ۱۵ ساله در مرحله تجدید نظر رای دادگاه شکست. یا در پرونده هموطنان بهایی. یا پرونده آخری سه تبعه آمریکایی که در ان دو بحث جاسوسی و ورود غیرقانونی به ایران بود. چون این پرونده هارا خوانده بودم هیچ دلیلی برای چنین اتهام هایی ندیده بودم. اگر آنها جاسوس بودند چرا پس رفتند؟ دفاع من در پرونده سه آمریکایی دفاع موجهی بود. یا اگر برادران علایی چنانکه که در اتهاماتشان مطرح بود همکاری با کشور متخاصم می کردند پس چرا گذاشتید بروند؟ عملا من از چیزی دفاع کرده ام که واقعیت داشته است و متاسفانه دارم به این دلیل هزینه می دهم. آیا باید در مصاحبه هایم می گفتم که این سه آمریکایی جاسوس بودند تا از مسائل مبرا شوم؟»

شفیعی افزود: « آقای بازجو می گوید در همین صندلی که شما نشستید خانم ستوده و یا سیف زاده هم نشستند. یا یکی دیگر از آنها می گوید فکر می کنی مگر آنها چه کار کردند؟ اگر همکاران من مثل خانم نسرین ستوده و آقایان عبدالفتاح سلطانی و یا محمدسیف زاده کاری کردند که من هم همان کار را کردم که من هم باید بروم درکنار آنها در زندان. اگر در حد من کار کردند چرا در زندان هستند؟ اگر شما قرارباشد در جامعه وکلا ده وکیل را گلچین کنید به لحاظ شخصیتی، وکالتی، وجدان، صداقت و درایت حقوقی که دارند شما اطمینان داشتید که این چند نفر که از انها نام بردم به علاوه کسانی مثل آقای محمدعلی داخواه جزو آنها هستند. این افراد این همه دلسوزانه کار می کنند و باید در بازداشت باشند. ظاهرا به عهده گرفتن پرونده های سیاسی خودش مساله است و اگر قراراست کسی اجازه نداشته باشد که وکالت پرونده های سیاسی و یا امنیتی را به عهده بگیرد، باید قانونی بگذارند که ما هم بدانیم و این کار را انجام ندهیم. اما درحالا حاضر کاری که ما می کنیم قانونی است. من به دادستان گفتم که دفاع از موکلانم در چارچوب قانونی و شرعی اتفاق می افتد.»

او گفت: «من ای میل هایی از آدم های معمولی آمریکایی دارم که شفیعی تو چهره ایران را خوب نشان دادی. چون نشان دادی وکیل می تواند کار کند. به دادستان گفتم که اهمیت این پرونده ها و دفاع از موکل ها و دفاعی که در دادگاه می شود، نه در خدمت به منافع حرفه ای من، بلکه باید آن را هم طراز با ارائه یک چهره منطقی از دستگاه قضایی دانست. من نشان دادم می شود کار کرد در این فضای کنونی ولی این برخوردها عملا می خواهد این تصویر را در کمال تعجب عوض کند.»

شفیعی گفت: «سوال من این است که چرا پاسپورت من باید گرفته شود؟ چرا دلیلش را نمی گویند؟ چرا یک ارگاه و مرجع پاسخگو نیست؟ چرا وزارت اطلاعات وریاست جمهوری و دادستانی پاسخگو نیست؟ اگر مساله ای است مطرح کنند. چرا من باید تامین شغلی نداشته باشم؟ چرا من باید نزدیک به یک سال پرونده هایی که به من مراجعه می شود توسط قاضی گفته بشود به من داده نشود؟ قاضی کدام مجوز را دارد که اجازه ندهد پرونده به من مراجعه شود؟ یا پرونده ای که به من مراجعه شده متهم وخانواده اش را مکلف کنند که برو فلانی را عزل کند؟ این هم حق من را تضییع می کند هم حق موکلی که تمایل دارد من وکالت پرونده اش را به عهده بگیرم.»