وضعیت نسرین ستوده وخیم است


Nasrin-Sotoudeh1.jpg
همسر نسرین ستوده: مسولان بدشان هم نمی‌آید وضعیت نسرین به جای خطرناک بکشد!

همسر نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر که ۱۲ روز از اعتصاب غذایش می گذرد با اظهار اینکه خانم ستوده وضعیتش وخیم است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «تصورم من این است که مسولان نه تنها تلاشی برای شکستن اعتصاب غذای نسرین نمی کنند بلکه بدشان هم نمی آید که او کارش به جای خطرناک بکشد و همچنان اعتصابش را ادامه دهد. مسولان در این مدت نه تنها به یکی از خواسته های نسرین عمل نکرده اند بلکه حتی از ملاقات حضوری بچه هایش با نسرین روز یکشنبه خودداری کردند. در این شرایط حساس ما اگر اجازه داشتیم او را از نزدیک بیینیم و صحبت کنیم شاید موفق می شدیم که او را از ادامه اعتصاب منصرف کنیم.»

نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر در اعتراض به وضعیتش از روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه دست به اعتصاب غذا (تر) زده است. تحت فشار قرار دادن خانواده‌اش، ممنوع‌الخروج کردن دختر ۱۲ ساله‌اش، نداشتن حق هیچگونه ملاقاتی با مادرش از یک سال گذشته، نداشتن حق ملاقات حضوری با همسر و فرزندانش و عدم اجازه از تماس تلفنی از جمله اعتراض های این وکیل است.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده در خصوص آخرین وضعیت جسمانی این وکیل گفت:« روز یکشنبه متوجه شدم که نسرین از بهداری به سالن ملاقات آمده است. متاسفانه حالش اصلا مساعد نبود و بیش از حد تصور ما وزنش کم شده بود. در بدو ورود به سالن ملاقات یکی از مسولان زندان با من صحبت کرد که نسرین را تشویق کنم که اعتصابش را بشکند اما چطور می توانستیم پشت شیشه و تلفنی او را در عرض چند دقیقه ترغیب به شکستن اعتصاب کنیم.»

همسر نسرین ستوده با اشاره به اینکه اگر دادستانی به آنها فقط یکساعت اجازه ملاقات حضوری می داد، می توانستند نسرین را به شکستن اعتصاب ترغیب کنند به کمپین گفت:«چه می شد اگر روز یکشنبه دادستان به ما اجازه ملاقات حضوری می داد؟ اگر به بچه هایش و من اجازه داده می شد که کنار نسرین بنشینیم و حضوری دلداریش دهیم حتما اثر گذاریش بیشتر بود تا از پشت شیشه و تلفنی و در سالن شلوغی پر از زندانیان و خانواده های دیگر. ما حرف خاص و مخفی نداریم که به یکدیگر بزنیم اما راحتی که در ملاقات حضوری و دیدن بچه هایش از نزدیک وجود داشت می توانست او را ترغیب به شکستن اعتصاب کند. وقتی این اتفاق ها را می بینم متوجه می شوم که مسولان لابد استقبال می کنند که حال نسرین بد شود، آنقدر این وضعیت را ادامه می دهند تا به مرحله خطرناک زندانی برسد والا برداشتن کوچکترین قدم برای تشویق او به شکستن اعتصاب برای آنها سخت نیست.»

رضا خندان گفت:« من هر هفته به دادستانی تهران می روم و فرم درخواست ملاقات حضوری را پر می کنم، چند روز قبل هم به دادستانی رفتم و فرم ها را پر کردم. نسرین بیش از سه ماه است که از ملاقات حضوری محروم است.»

نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر ۱۳ شهریورماه ۱۳۸۹ بازداشت شد و به ۱۱ حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعی الخروجی از کشور محکوم شد. او بارها در طول این دو سال به دلیل شرایط غیرقانونی اش دست به اعتصاب غذای (خشک و تر) زده است. زندان او در دادگاه تجدید نظر به ۶ سال کاهش یافت.

بیانیه مشترک شیرین عبادی و شش سازمان مدافع حقوق بشر :

در ایران زندانیان سیاسی از ملاقات و خدمات پزشکی محروم شده‌اند

زندانی شدن، نسرین ستوده، برندۀ جایزه ساخاروف، نمایان‌گر نقض حقوق بنیادین است


Ebadi-Sotoudeh-6sazemanHB.jpg
(پاریس، لندن، نیویورک،٣١ اکتبر ٢٠١٢ ـ ١٠ آبان ١٣٩١) - شیرین عبادی برندۀ جایزۀ صلح نوبل، به همراه شش سازمان مدافع حقوق بشری اعلام کردند که دستگاه قضایی و مسئولان زندان‌های ایران باید به بدرفتاری با وکیل برجستۀ مدافع حقوق بشر، نسرین ستوده پایان دهند. شیرین عبادی و سازمان‌های مدافع حقوق بشری، همچنین از مقامات ایران خواستند تا اجازه دهند، تمام زندانیان مطابق با حقوق بین‌المللی حقوق بشر از مراقبت‌های پزشکی و حق دیدار با خانواده برخوردار شوند.

دیده بان حقوق بشر، عفو بین الملل، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، گزارشگران بدون مرز، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر، و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران همراه با شیرین عبادی، بار دیگر از دولت‌مردان ایرانی می‌خواهند تا احکام محکومیت فعالان مسالمت جو را لغو کنند و آنها را بدون قید و شرط آزاد کنند.

شیرین عبادی گفت: «هیچ یک از روزنامه‌نگاران، وکلای حقوق بشری و مدافعان حقوق بشر که تنها برای فعالیت مسالمت آمیزشان بازداشت شده‌اند، نباید در زندان باشند. تحت فشار قرار دادن فرزند یک زندانی، محروم کردن وی از دیدار با خانواده‌اش و دسترسی به مراقبت پزشکی تنها باعث بدتر جلوه کردن ایران در چشم جهانیان می شود.»

از زمان دستگیری نسرین ستوده در شهریور ١٣٨٩، مقامات مسئول این وکیل حقوق بشری ٤٧ ساله و مادر دو فرزند خردسال را بارها در سلول انفرادی نگاه داشته‌اند و از ملاقات منظم و صحبت با خانواده‌اش محروم کرده‌اند. مقامات زندان در ایران، در چند ماه گذشته مرتبا دیگر زندانیان سیاسی را نیز از ملاقات‌های منظم با نزدیکان‌شان و دسترسی مناسب به درمان پزشکی محروم کرده‌اند.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده به گروه‌های حقوق بشری گفت که : " نسرین ستوده که از تاریخ ١٧ اکتبر ٢٠١٢ (٢٦ مهر ١٣٩١) دست به اعتصاب غذا زد، به بهداری زندان اوین منتقل شده است. وی گفت که اعتصاب غذای ستوده در واکنش به آزار و اذیت خانواده‌اش توسط مقامات و محدودیت بر حق ملاقات وی است. خانم عبادی و شش سازمان حقوق بشری گفتند: «ما جدأ از شرایط نسرین ستوده نگرانیم و مسئولیت‌های دولت‌مردان ایران را خاطرنشان می کنیم».

در روز ٢٦ اکتبر ٢٠١٢ (٥ آبان ١٣٩١)، پارلمان اروپا اعلام کرد که جایزۀ آزادی اندیشۀ ساخاروف امسال را به نسرین ستوده و فیلمساز ایرانی جعفر پناهی اعطاء کرده است.

رضا خندان گفت که "ستوده اعتصاب غذای خود را پس از شنیدن اینکه مقامات قوۀ قضاییه دختر ١٢ سال‌اش را احضار کرده اند تا به وی تفهیم کنند که اجازۀ سفر به خارج از ایران را ندارد، آغاز کرد." رضا خندان گفت، که " نسرین ستوده احساس می‌کرد برای ابراز اعتراض خود به آزار و اذیت خانواده‌‌اش توسط مقامات و عدم رعایت حق ملاقات خود، جز دست زدن به اعتصاب إذا، چاره دیگری ندارد". در سه ماه گذشته، مقامات زندان اوین از ملاقات حضوری فرزندان ستوده با وی جلوگیری کرده اند و به شدت امکان ارتباط تلفنی او از زندان را محدود کرده‌اند. آنها تقریبا یک سال است که از ملاقات نسرین ستوده با مادر و برادرش جلوگیری می کنند.

در ژانویۀ ٢٠١١ (دی ١٣٨٩)، دادگاه انقلاب ستوده را به اتهامات "اقدام علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" به ١١ سال زندان و ٢٠ سال محرومیت از اشتغال به حرفۀ وکالت و سفر به خارج محکوم کرد. اما چند ماه بعد دادگاه تجدید نظر حکم زندان وی را به ٦ سال و حکم محرومیت وی از حرفۀ وکالت و سفر به خارج را به ١٠ سال تقلیل داد. بنا بر قوانین ایران، دادگاههای عمومی و انقلاب اختیار منع کردن وکلا از حرفۀ وکالت را ندارند و این امر در اختیار دادگاه انتظامی وکلا است.

مسئولان زندان اوین از ملاقات منظم دو روزنامه‌نگار زندانی، ژیلا بنی یعقوب و مهسا امرآبادی، با همسران‌شان که در زندان دیگری نگهداری می‌شوند، جلوگیری می‌کنند. سازمانهای حقوق بشری از منابع مطلع گزارشهایی دریافت کرده‌اند که ژیلا بنی یعقوب، که در حال گذراندن یک سال محکومیت زندان خود در بند ٣٥٠ زندان اوین است، از زمان زندانی شدن در سپتامبر ٢٠١٢ (شهریور ١٣٩١) نتوانسته با همسر روزنامه‌نگار خود بهمن احمدی امویی ملاقات داشته باشد. این روزنامه‌نگار در حال سپری کردن محکومیت پنج سالۀ خود به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "توهین به رییس جمهور" در زندان رجایی شهر در ٤٧ کیلومتری غرب تهران است.

مهسا امرآبادی نیز حکم یک سال زندان را می گذراند و همسر روزنامه نگارش مسعود باستانی در حال گذراندن حکم شش سال زندان است، هر دو به جرایم "امنیتی" از این میان "تبلیغ علیه نظام"، برای نوشتن مقالاتی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری مورد مناقشۀ سال ١٣٨٨ محکوم شده‌اند. مقامات ایرانی مهسا امرآبادی را در زندان اوین و همسرش را در زندان رجایی شهر نگهداری می‌کنند.

مقامات از دسترسی دو زندانی زن به نامهای بهاره هدایت و محبوبه کرمی به خدمات پزشکی مورد نیازشان جلوگیری می‌کنند. بنا به گزارش‌هایی که گروه‌های حقوق بشری از منابع خود دریافت کرده اند، مقامات از دسترسی محبوبه کرمی به مراقبت‌های روانشناختی برای افسردگی شدید و فلج کننده خودداری می‌کنند. دادگاه انقلاب محبوبه کرمی را به اتهام های "امنیتی" به سه سال زندان محکوم کرده است. بهاره هدایت برای درمان مشکلات کلیوی و مجرای گوارشی از مرخصی برخوردار شد، اما پیش از بهبودی کامل مجبور شد به زندان بازگردد. او در حال حاضر محکومیت ١٠ سال زندان را به اتهامات مربوط به امنیت ملی سپری می‌کند. مقامات قضایی ایران به طور منظم حق برخورداری از مشاورۀ حقوقی را برای زندانیان سیاسی مشکل تر کرده‌اند. بسیاری از وکلای برجسته حقوق بشری با اتهاماتی که مستقیما به دفاع از موکلینشان مربوط است در حال حاضر در زندان به سر می‌برند و این تاثیر بسیار وحشت آوری بر سایر وکلای دادگستری داشته است.

جاوید هوتن کیان در حال حاضر حکم ١١ سال زندان به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" را سپری می کند. مقامات ایرانی جاوید هوتن کیان را در اکتبر سال ٢٠١٠ (مهر ١٣٨٩) پس از اینکه در خصوص پروندۀ موکلش سکینه محمدی آشتیانی اطلاع رسانی کرد، دستگیر کردند. محمدی آشتیانی در سال ٢٠٠٦ (١٣٨٥) به اعدام به وسیله سنگسار محکوم شده بود، اما توجه بین‌المللی باعث شد که حکم وی معلق شود.

جاوید هوتن کیان از زمان دستگیری اش در سپتامبر ٢٠١٠ (شهریور ١٣٨٩)، بسیار کم از حق ملاقات برخوردار بوده و با وجود اینکه از بیماری بسیار جدی گوارشی رنج می‌برد، از خدمات پزشکی مناسب بهره‌مند نشده است.

در تاریخ ٤ مارس ٢٠١٢ (١٤ اسفند ١٣٩٠)، وکیل برجستۀ حقوق بشری عبدالفتاح سلطانی مطلع شد، که دادگاه انقلاب وی را به ١٨ سال زندان و ٢٠ سال محرومیت از اشتغال به حرفۀ وکالت محکوم کرده است و وی را برای اجرای حکم زندانش به برازجان، در فاصله تقریبا ١٢٠٠ کیلومتری جنوب تهران تبعید کرده است. دادستانی تهران، عبدالفتاح سلطانی را به "تبلیغ علیه نظام" و "اجتماع و تبانی علیه نظام" و "تشکیل یک گروه غیر قانونی" یعنی کانون مدافعان حقوق بشر" که وی و شیرین عبادی با هم آن را تاسیس کرده بودند، متهم کرد. دادگاه تجدید نظر حکم زندان سلطانی را به ١٣ سال تقلیل داد، اما محرومیت وی از اشتغال به حرفۀ وکالت را تایید کرد.

در ماه آوریل ٢٠١٢(فروردین ١٣٩١)، دادگاه تجدید نظر، حکم نه سال زندان محمد علی دادخواه، یک وکیل دیگر دادگستری را به اتهامات مربوط به مصاحبه با رسانه های خارجی و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر، تایید کرد. دادگاه همچنین محمدعلی دادخواه را به پرداخت جریمه و شلاق محکوم و وی را از اشتغال به وکالت و تدریس به مدت ١٠ سال محروم کرد.

محمد سیف زاده، وکیل حقوق بشری و یک عضو دیگر کانون مدافعان حقوق بشر، در حال سپری کردن محکومیت دو ساله خویش به اتهامات مشابه است، در حالیکه پرونده‌های دیگری نیز علیه وی در جریان است.

قوانین ایران و حقوق بین المللی مقرر می‌دارند، که مقامات زندان باید به تمام زندانیان خدمات مناسب پزشکی ارائه کنند. بر اساس آیین نامه سازمان زندان‌های ایران، زندانیان در صورت لزوم باید به بیمارستانی خارج از محل زندان منتقل شوند. مقررات حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان مصوب سازمان ملل متحد مقامات را ملزم می‌کند که زندانیانی را که به درمان تخصصی نیاز دارند به موسسات تخصصی، شامل بیمارستان های عادی، اعزام کنند.

هم قوانین ایران و هم حقوق بین‌المللی مقامات زندان را ملزم به ارائۀ امکانات حداقلی به کلیۀ زندانیان و دادن اجازه ملاقاتهای منظم به آنان، شامل ملاقات های شخصی با اعضاء خانواده، و رفتارِ با عزت و احترام با آنان می دانند. میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی، که ایران عضو متعاهد آن است، رفتار یا مجازات های غیر انسانی یا تحقیرآمیز را منع می‌کند.

بانوان از رفتن به سالن والیبال هم محروم شدند

پس از فوتبال نوبت والیبال رسید و بانوان از رفتن به سالن والیبال هم محرو م شدند.

خبرگزاری فارس با انتشار این خبر می نویسد: "در حالی که بانوان در فصول گذشته بدون هیچ مشکلی وارد سالن مسابقه والیبال مردان در رده‌های باشگاهی و ملی می‌شدند و مسابقات را تماشا می‌کردند، در جریان هفته دوم لیگ برتر والیبال باشگاه‌های کشور، مسئولان برگزاری مسابقات اعلام کردند که با اعلام حراست وزارت ورزش و تا اطلاع ثانوی بانوان حق ورود با سالن مسابقه والیبال مردان را ندارند."
خبرها حکایت از این دارند که اعلام این خبر موجب ناراحتی بانوانی شد که در سالن مسابقه حضور داشتند. آنها پس از شنیدن این اطلاعیه به شدت نسبت به مسئولان والیبال واکنش منفی نشان دادند. گفته می‌شود که حضور بانوان در مسابقات والیبال نوجوانان آسیا که به میزبانی تهران جریان دارد هم ممنوع شده در حالی که در برخی مسابقات لیگ برترشمار بانوان تماشاگر از مردان بیشتر بوده و هیچ مشکلی هم به وجود نیامده است. نخستین بار چندی پیش و در مسابقه تیم های ملی والیبال ایران و ژاپن در چارچوب زیر گروه لیگ جهانی والیبال، ورود زنان به سالن مسابقه ممنوع شد حال با مسئولان است که به چنین تصمیم عجیبی پاسخ بدهند.

کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی – پاریس

فراخوان به تظاهرات

جمعه ۲۶ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰


nasrin-sotoudeh07.jpg
هم میهن

نسرین ستوده، سمبل پایداری و مبارزه برای آزادی و حقوق مردم، در اعتراض به شرایط غیر انسانی زندان های جمهوری اسلامی و رفتار وحشیانه با خانواده زندانیان، از هشت روز پیش دست به اعتصاب عذا زده است.

این برای چندمین بار است که نسرین ستوده برای آگاه کردن افکار عمومی از شرایط زندان ها و هشدار نسبت به پایمال کردن حقوق زندانیان دست به اعتصاب غذا می زند. او در صف اول مبارزه برای آزادی و حقوق مردم، جان شیفته خود را همچون مشعلی فروزان بر سر دست گرفته است تا بر این راه پرُ مخاطره نور بتاباند و با شعله و گرمای وجودش کمر سرمای دیرمان زمستان سیاه استبداد را در میهن ما بشکند، با این امید و آرزو که این بار مردم بهار واقعی آزادی را با آواز و گل و بوسه زندگی کرده و تدوام آن را با دموکراسی و عدالت اجتماعی برای همیشه تضمین کنند.

جان عزیز نسرین ستوده در خطر است. آخرین خبر این است که در پی وخامت حالش بر اثر اعتصاب غذا او را به بهداری زندان منتقل کرده اند.

کمیته مستقل ضدسرکوب شهروندان ایرانی در اعتراض به سرکوب و پیگرد آزادیخواهان و در همبستگی با زندانیان سیاسی - عقیدتی و خانواده های آنها، به ویژه نسرین ستوده و خانواده اش، در روز جمعه ۲۶ اکتبر ۲۰۱۲ از ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰ یک گردهمایی اعتراضی در پاریس برگزار می کند (محل تظاهرات فردا اعلام خواهد شد).

سخنرانان :

شهلا شفیق : پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان
عبدالکریم لاهیجی : نائب رئیس فدراسیون جوامع حقوق بشر
تقی رحمانی : کنشگر سیاسی


هم میهن

همراه با نسرین ستوده، نسبت به شرایط غیر انسانی زندان ها در ایران و رفتار وحشیانه جمهوری اسلامی با خانواده زندانیان، اعتراض کنیم.

همراه با نسرین ستوده، افکار عمومی جهان را از سرکوب آزادی ها و پیگرد آزادیخواهان در ایران آگاه سازیم.

برای اینکه نسرین ستوده هرچه زودتر به اعتصاب غذای خود پایان دهد، با بسیج افکار عمومی و نهادهای دموکراتیک و مدافع حقوق بشر، دولت ایران را وادار سازیم تا همه خواست های او را بپذیرد و هرچه زودتر عملی سازد.

دست در دست هم، با بسیج افکار عمومی و نهادهای دموکراتیک و مدافع حقوق بشر در سراسر جهان، دولت ایران را وادار سازیم تا همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد کند.

جمعه ۲۶ اکتبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰
Place du Châtelet - 75001 Paris – Metro Châtelet

ما بیشماریم

کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی – پاریس
Comité indépendant contre la répression des citoyens iraniens

نسرين ستوده در پی اعتصاب غذا به بهداری زندان اوین منتقل شد


Nasrin-Sotoudeh1.jpg

رادیو فردا: نسرين ستوده، فعال حقوق بشر و وکيل دادگستری که در زندان اوین است، در پی اعتصاب غذایی که از هفته پیش شروع کرده، با وخامت حال روبرو شده و به بهداری زندان اوین منتقل شده است.

به گزارش روز چهارشنبه سوم آبان ماه وبسایت کلمه، نسرين ستوده از هفته پيش دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده بود و دو روز است که به بهداری منتقل شده است.

رضا خندان، همسر خانم ستوده در گفت وگو با رادیو فردا از وضعیت همسرش گفت: «متاسفانه وضعیت خوبی ندارد. ما یکشنبه پس از پنج روز اعتصاب دیدیمش که خیلی ضعیف شده بود ما خیلی نگرانش هستیم. الان دو سال و نیم زندان هست و انرژی زیادی از دست داده است.»

آقای خندان همچنین گفت نسرین ستوده برای اعتراض به فشارهایی که به خانواده‌اش وارد می‌شود، به ویژه پس از ممنوع‌الخروج کردن دخترشان، این بار دست به اعتصاب غذا زده است.

وی گفت: «مدتی است که اين فشارها (بر ما) بيشتر شده و تمرکز آن را بر روی بچه‌های ما گذاشتند. دخترم را ممنوع الخروج کردند و شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تماس گرفتند در رابطه با آن ممنوع‌الخروجی ما را شفاها احضار کردند، که همسرم از اين هم خبر دار شد.»

همسر خانم ستوده همچنین به سایت کلمه گفت: «من خيلی اصرار کردم که از اعتصابغذا صرف نظر کند اما می‌گفت من هيچ کاری اينجا از دستم بر نمی‌آيد و آخرين راه اعتراض برای من همين اعتصاب غذا است. شما تصور کنيد يک وکيل لايحه دفاعيه خودش را که دادسرا خواسته محاکمه کند، ناچار شده روی يک دستمال کاغذی بنويسد و آن را هم ازش گرفته‌اند به عنوان يک کار غيرقانونی و از آن تاريخ ملاقات حضوری بچه‌ها را قطع کردند.»

رضا خندان گفته است: «از طرفی ملاقات های حضوری ما هم بيش از سه ماه است که توسط دادستانی قطع شده، ملاقات‌های کابينی ما را هم به روزهای چهارشنبه تبعيد کردند که مانند بقيه روزهای يکشنبه نباشيم تا اينگونه بتوانند ما را منزوی کرده و تحت کنترل داشته باشند. از سوی ديگر دختر من روزهای چهارشنبه ۴ ساعت درس رياضی دارد که منطقا نمی‌تواند هر هفته غيبت کند و از اول مهرماه فقط يک بار توانسته به ديدن مادرش بيايد. »

رضا خندان، همسر نسرین ستوده، ۲۲ تیرماه در گفت‌وگویی با رادیوفردا اظهار کرد که دهم تیرماه از ممنوع‌الخروج بودن خود و دخترش آگاه شده است.

نسرين ستوده از ۱۳ شهريور ۱۳۸۹ در زندان به سر می‌برد. او به اتهام «تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی» به شش سال حبس تعزيری و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.

اعتراض به طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه پیام نور مریوان


آژانس خبری موکریان

سرویس اجتماعی
جمعی از دانشجویان دانشگاه پیام نور مریوان خواستار ملغی شدن طرح تفکیک جنسیتی در این دانشگاه شدند.
بر اساس گزارش رسیده به آژانس خبری موکریان، دهها تن از دانشجویان دانشگاه پیام نور مریوان درنامه ای به ریاست این دانشگاه، ضمن اعتراض به اجرای طرح جداسازی جنسیتی ، خواستار ملغی شدن این طرح شدند.
یادآور می گردد طی روزهای گذشته طرح تفکیک جنسیتی دربرخی دروس عمومی ازجمله فارسی عمومی وزبان خارجه دردانشگاه پیام نور مریوان اجراشده است.

"مبارزه زن ایرانی؛ ستیزی زنانه یا جنبشی اجتماعی؟"


هر چه می گذرد، بیشتر مشخص می شود که مبارزه زن ایرانی برای داشتن حق حقیقیش در زندگی شخصی، جامعه، محل کار و در منظر قانون یک مبارزه صنفی و جنسی نیست بلکه یک حرکت لازم و همگانیست. نمی توان در مقابل مبارزه نیمی از یک جامعه که اسیر بی عدالتی، تحقیر و هتک حرمت است، بی تفاوت ماند. این مبارزه تنها برای یک جنس نیست، زن و مرد هر دو با هم پیکر جامعه را می سازند و اگر مردی هنوز خود را به مناسبت "مرد" بودن، فارغ از رنج زنان می بیند، در ادارک مفهوم انسانیت و جامعه وا مانده است.
مبارزات خستگی ناپذیر زنان ایران برای احیا و ایجاد آنچه حق طبیعی خود می دانند، تاریخی است. هر سال، بانوان بیشتری با قدرت و استدلال قویتر پا به میدان می گذراند. آیا این یک ستیز زنانه است یا یک جنبش اجتماعی؟ آیا مردان برای همراهی و حمایت زنان و حقوق آنان کمر همت می بندند؟ آیا باید باور کرد که تعریف درست و بایسته زن و مرد، دو جنس "مکمل" است نه "مخالف"؟

"تحمل همه چیز برای بچه ها"، جمله ایست که مکرر از زن ایرانی شنیده می شود. اگر زن در کنار همسری که با او توافق ندارد می ماند، صرفه نظر از عشق به فرزندان، به علت عدم امکان تشکیل زندگی مستقل است. زنی که تمام وقت خود را برای خدمت به خانواده و همسر خود اختصاص می دهد، امکان کار در بیرون و داشتن استقلال اقتصادی را از خود می گیرد. اهرم اقتصادی در دست مرد، گاه برای به بند کشیدن تمامی اهل خانواده و به خصوص زن استفاده می شود.

در یک برداشت کلی می توان گفت که در جامعه ایران، رابطه زن و مرد بیش از آن که دلپذیر وتسلی دهنده باشد، زمانی که به عرصه اجتماعی و قرادادهای آن می رسد، برای هر دو نفر میدان رزم می شود و صحنه شاخه شانه کشیدن وستاندن و راندن. چگونه می توان با این همه کش مکش انتظار کانونی امن، بچه های بی تنش و در نهایت جامعه ای سالم و با محبت داشت؟

آنچنان که مشخص است، زن در عرصه شخصی و خانوادگی دارای امنیت و پشتوانه قانونی و اجتماعی لازم نیست. قوانین تدوین شده و نشده، استقلال و موجودیت فردی و انسانی او را به طور کامل و حقیقی بر نمی تابد. در سطح اجتماعی و شغلی بر او چه می رود؟

دوره جدید در ایران، زمان فعالیت زنان است و حضور پر رنگ تر زن ایرانی در عرصه های خدماتی، هنری، علمی و اجتماعی.

با توجه به بافت سنتی جامعه ایران، این مرد است که نان بیار خانواده است، پس او به دنبال ایفای نقش خود به بازار کار سر می زند و زن برای پر کردن زمان تجرد تا ازدواج، به تحصیل علم می پردازد، به این ترتیب، تعداد زنهای دانشگاه رفته و تحصیل کرده، بر تعداد مردان پیشی می گیرد. در جامعه ایران، تعداد زنان محقق، روزنامه نگار و هنرمند و به طور کل مجموع کسانی که دستی در تولید و اشاعه فرهنگ دارند و یا در حوزه خدمات اجتماعی و اداری به اشتغال گرفته شدند، کم نیست و خوشبختانه رو به افزایش. ولی بر خلاف این بلوغ و افزایش کمی وکیفی اندیشه، قوانین از زن امروز ایرانی جا مانده است. این در حالیست که جامعه و اجتماع، این تغییر و بلوغ را آرام آرام پذیرفته است. زن استقلال رای، اندیشه و حقانیت خود را ولو با عذاب، در حوزه های مختلف از جمله کانون خانواده و بخصوص در اجتماع، با توسل به استقلال مالی هر بار بیشتر تثبیت میکند؛ هر سال، 60 هزار زن به تعداد زنان سرپرست خانواده اضافه می شوند. گرچه این خبر در ذات خود غمناک است، چرا که خبر از طلاق می دهد و تک سرپرستی شدن خانواده، ولی از سوی دیگر موید این معناست که زنان امکان ایجاد کانونی مجزا برای بزرگ کردن فرزندان خود را به دست آورده اند. ولی در این میانه، قوانین با زن چگونه برخورد می کند؟

نگاهی به قوانین بیندازیم؛ شهادت زن نیم مرد است، دیه و ارث او هم. حق حضانت فرزندان با پدر است به جز و مگر آن که خلاف آن ثابت شود. حقوق مدنی شمرده شده برای او گاه شکل متضادی هم دارد؛ مثلا دختر تا قبل از 18 سالگی برای خروج از کشور، نیازمند اجازه پدر است – نکته قابل توجه اینجاست؛ منظور "ولی" نیست، دختر می تواند در منزل مادر باشد وتحت مسئولیت مادر، ولی اجازه خروج از آن پدر است-، پس از 18 سالگی او بالغ محسوب می شود ولی باز پس از ازدواج، دوباره تحت قیمومیت همسر قرار می گیرد و بدون اجازه او، حق مسافرت ندارد. یعنی پس از ازدواج، دوباره به دوران صغر سن باز می گردد.

جالب اینجاست که برای داشتن ملک و ثروت، محدودیت سنی ندارد ولی در همین احوال، یعنی صغر سن، اگر خلافی از او سر زند، مجازات برای او کامل است. قصاص، اعدام ویا جرم محاربه با حکومت، برابر یک فرد - مرد- بزرگسال است. جرم زنا و رابطه خلاف شرع، برابر با مرد است و گاه حتی شدیدتر.

برای مسافرت داخلی، ظاهرا مانعی وجود ندارد ولی فرود آمدن در مهمان پذیر و گرفتن اتاق برای او غیر قانویست مگر آن که همراه مردی باشد و یا از مرجع قانونی مقتضی مدرکی بیاورد که شغل خلاف شرع ندارد. به عبارت بهتر، در ذهن قانون گذار، هر زن تنها، در جایی به جز خانه خود، مشغول فحشاست، مگر آن که خلاف آن ثابت شود. آیا این بدان معنی نیست که زن، اسباب لهو ولعب مردان است و حضور تنها در فضای غیر محلی و اهلی، موید این ظن است و نوعی اثبات جرم؟ به عبارتی روشنتر؛ زن بودن، به خودی خود جرم است و برای همین نیز قوانین و گشتی مختص زنان تاسیس می شود تا به تحدید و مهار و مجازات این قشر مجرم بپردازد.

از جمله قوانین زمستانی، اجبار حضور یک مرد محرم کنار یک زن –با هر سن- در پیست اسکیسیت. آیا باید اینگونه فهمید که زن موجودی ضربه پذیر، در معرض سواستفاده و در عین حال صغیر و عامل فساد است و چون امکان و توان محافظت و یا حصر او را ندارد، حضور مرد دیگری به عنوان مجوز یا صاحب لازم است؟ آیا روی دیگری سکه این نیست که مردان جامعه پلیدند و توحشی بیمارگونه دارند که امکان مهارش نیست، پس هر زنی باید محافظ شخصی باشد تا در امان باشد؟ کدامیک از این برداشتها قابل قبول، انسانی و شایسته یک جامعه امروزی است؟

در لفظ صاحبان کلام و واعظان قانون، این قوانین به مناسبت احترام و حفاظت زن است که با توهین و محدود کردن وی قرین است. ولی در نگاه نهایی و با احتساب همه گفته ها، به نظر نمی رسد که در این دیدگاه هیچکس از گزند توهین در امان باشد؛ آقایان به عنوان عامل اصلی پلیدی و دست درازی و زنها عامل فساد و شهوت انگیزی!

اینها تنها نمونه ای گذارا از قوانین و اتفاقات جاریست که بر هیچکس نیز پوشیده نیست.

ولی آنچه عمیقا آزار دهنده است، هتک حرمت و بی احترامیست که در سطح حرفه ای بر زن می شود؛ چندی پیش یکی از بازیگران و فیلمسازان، زنان بازیگر سینمای ایران را با الفاظی رکیک و توهینی که در فرهنگ اجتماعی بسیار نا محترم است، خواند. پنج خانم بازیگر، به مناسبت نوشتن پاسخی به این توهین، برای پاره ای توضیحات به دادگستری فراخوانده شده اند! پس از چندی، جامعه بازیگران شکایتی از فرد مورد نظر به مقامات قضایی تقدیم کرد. بازیگران سینمای ایران، زن و مرد، موضوع نامه را "زنان" ندید بلکه آن را توهینی به "جامعه حرفه ای" خود برآورد کرد. این به معنای ورود به تفکر فراجنسی و اهمیت به گروه و صنف است. در این گونه تفکر، دیگر فاصله ها با متر جنس، قوم و سن سنجیده نمی شود؛ توهین به یک فرد، توهین به آن جامعه است و شایسته برخورد. وقتی سینما ایران به عشترکده –از تکرار کلمه اصلی معذورم- یاد می شود، بی شک تنها زنان فعال این عشرتکده نیستند؛ نقش مردان نیز در این بیانات مستور است.

آیا می توان زن را از مجموعه کاری حذف کرد و بخشی جدا دانست؟ آیا هیچ جامعه و مجموعه کاری بدون زنان معنی می شود؟ تصور خط کشی جنسی و کنار گذاشتن زنها، به مناسبت زن بودن، صرفه نظر از غیر عملی بودن، غیر انسانی و توهین آمیز است. این توهین تنها متوجه زنان نمی شود که این بی حرمتی به شغل، به آن جامعه و آن مجموعیست که برای پیشبردش به زنان و مردانی محترم و معتقد به خود و شرف انسانی نیاز دارد. از آنچه گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که در هیچیک از قوانین تدوین شده و بیانات و محدودیتها که زن موضوع اصلی شمرده می شود، در واقع این تنها زن نیست که به مسلخ قانون و انسانیت می رود، چرا که زن وجه جدایی ناپذیری از مرد است. تلاش و پیگیری زن ایرانی برای یافتن جایگاهش در اجتماع و فرونشاندن آتش بی اعتمادی، تحقیر و کم ارزشی در چشم قانون، تنها یک مبارزه گروهی، جنسی و یا صنفی نیست.

هر چه می گذرد، بیشتر مشخص می شود که مبارزه زن ایرانی برای داشتن حق حقیقیش در زندگی شخصی، جامعه، محل کار و در منظر قانون یک مبارزه صنفی و جنسی نیست بلکه یک حرکت لازم و همگانیست. نمی توان در مقابل مبارزه نیمی از یک جامعه که اسیر بی عدالتی، تحقیر و هتک حرمت است، بی تفاوت ماند. این مبارزه تنها برای یک جنس نیست، زن و مرد هر دو با هم پیکر جامعه را می سازند و اگر مردی هنوز خود را به مناسبت "مرد" بودن، فارغ از رنج زنان می بیند، در ادارک مفهوم انسانیت و جامعه وا مانده است.

دهه حاضر، بی شک یکی از پر تلاطم ترین و در عین حال پربارترین دهه های بلوغ جامعه ایران خواهد بود، چرا که بلوغ زنان ، مردان را نیز به میدان دریافت و حرکت جمعی کشانده و می کشاند. مبارزه هماهنگ و دوشادوش زن و مرد، نه یک آرزو که جبر یک جامعه بیدار است.

دستگیری گردانندگان چهار `کلیسای خانگی` در استان فارس


دستگیری گردانندگان چهار `کلیسای خانگی` در استان فارس

خبرگزاری هرانا - ماموران امنیتی گردانندگان چهار "کلیسای خانگی" را در شهرهای شیراز و کوار استان فارس دستگیر کرده اند.
بنا به گزارش فارس، کلیساهای خانگی فعال در ایران، مکان هایی غیرعلنی برای برگزاری مراسم و تبلیغات مذهبی گروه هایی از مسیحیان هستند که حکومت ایران، آنها را به تلاش سازمان یافته برای تغییر دین مسلمانان متهم می کند.
در آذر ماه سال گذشته، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات ایران، راه اندازی کلیساهای خانگی را "تهدیدی برای جوانان" در ایران دانست و از مقابله وزارت اطلاعات با این پدیده خبر داد.
آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی هم در مهرماه سال ۱۳۸۹ کلیساهای خانگی را از جمله ابزارهای دشمنان جمهوری اسلامی برای "ضعیف کردن دین در جامعه" دانست.
خبرگزاری فارس، در خبر امروز خود راجع به برخورد با کلیساهای خانگی در استان فارس، این کلیساها را غیرقانونی، مرتبط با "مؤسسه‌های تبلیغی صهیونیستی مستقر در خارج از کشور" و وابسته به آمریکا و بریتانیا دانسته است.
تاکنون بسیاری از ایرانیان فعال در کیساهای خانگی بازداشت و مجازات شده و بعضی از آنها به اتهام "ارتداد" با خطر اعدام مواجه شده اند.
در جدیدترین گزارش سازمان ملل در باره وضعیت حقوق بشر در ایران، فشار امنیتی حکومت جمهوری اسلامی بر کلیساها و "نوکیشان مسیحی" و بازداشت بیش از ۳۰۰ نفر از پیروان این دین طی دو سال گذشته مورد انتقاد قرار گرفته است.
به عقیده بسیاری از روحانیون مسلمان، پیروان این دین حق خارج شدن از اسلام را ندارند و در صورت این کار، "مرتد" محسوب می شوند که تاوان آن، حتی ممکن است مجازات مرگ باشد.

تعميد روح القدس




بعضی بر اين عقيده هستند که تعميد روح القدس را شما در صورتی مي آبيد که به زبان های غير صحبت کنيد، و بعضی ديگر بر اين عقيده که هر کس بعد از ايمان آوردن به مسيح با تمامی دل و قبول کردن عيسی مسيح به عنوان نجات دهنده خود از روح پر ميشوند و روح القدس در او ساکن ميشود.

کتاب مقدس شرح کاملی بر روی تعميد روح القدس نميدهد، يکی از اين مثال ها در متی ۳ آيه ۱۱ ميباشد که مشابه آن را ميتوان در مرقس ۱ آيه ۸، لوقا ۳ آيه ۱۶ و يوحنا ۱ آيه ۳۳ مشاهده کرد، وقتی که يحيی درباره تعميد خود و تعميدی که عيسی خواهد داد صحبت ميکند.
متی ۳ آيه ۱۱

من‌ شما را به‌ آب‌ به‌ جهت‌ توبه‌ تعميد مي‌دهم‌. لكن‌ او كه‌ بعد از من‌ مي‌آيد از من‌ تواناتر است‌ كه‌ لايق‌ برداشتن‌ نعلين‌ او نيستم‌؛ او شما را به‌ روح‌القدس‌ و آتش‌ تعميد خواهد داد.

و جای ديگری که می ميتوانيم در کتاب مقدس درباره تعميد روح القدس بشنويم در اعمال رسولان ۱ آيه ۵ ميباشد، جايی که عيسی با شاگردان خود صحبت ميکند.

اعمال رسولان ۱ آيه ۵
یحیی با آب تعمید میداد اما بعد از چند روز شما با روح القدس تعمید خواهید یافت.
و فقط ده روز بعد از اين سخنان عيسی ما ميتوانيم کامل شدن کلام او را در روز پنطيکاست مشاهده کنيم (برای بررسی کامل اعمال رسولان باب 2 را بخوانيد). و جای ديگری که ما ميتوانيم تعميد روح القدس را مشاهده کنيم وقتی است که کرنيليوس که يک غير يهودی بود ايمان آورده و از روح خدا همانطوری که در روز پنطيکاست اتفاق افتاد پر ميشود، و وقتی پطرس اين را برای شاگردن ديگر شرح ميدهد در اعمال رسولان ۱۱ آيه ۱۶ ميگويد:

و آنگاه به خاطر آوردم که خداوند فرموده بود: « یحیی با آب تعمید میداد اما شما با روح القدس تعمید خواهید یافت .»

واضح ترين شرحی که ما در کتاب مقدس ميتوانيم درباره تعميد روح القدس پيدا کنيم، در اول قرنتيان باب ۱۲ آيه ۱۳ ميباشد، در اين آيات پولس رسول برای کليسای قرنتس مينويسد، زيرا که کليسا در مورد عطايای روحانی دچار مشکل شده بودند. پولس رسول در اول قرنتيان باب ۱۲ آيه ۱۳ ميگويد:
پس همۀ ما خواه یهود ، خواه یونانی ، خواه برده ، خواه آزاد بوسیله یک روح در یک بدن تعمید یافته ایم و همه از همان روح پر شده ایم تا از او بنوشیم.

در اين آيات پولس رسول جای بحثی برای تعميد روح القدس نميگذارد، او به وازگی بيان ميکند که همگی ما از يک روح پر شده ايم، روح ما را عضوی از بدن مسيح ساخته است و تعميد روح القدس موقعی که ما عيسی مسيح را به عنوان نجات دهنده خود قبول ميکنيم و مردن او را به عنوان قربانی کامل برای گناهانمان ميپذيريم، انجام مپزيرد.

ما ميتوانيم تفسيرهای گوناگونی درباره تعميد روح القدس پيدا کنيم، ما حتی ميتوانيم آن را به خواست خود تفسير کنيم، اما حقيقت در اينجاست که تعميد روح القدس نشانی است برای ما که بدانيم خداوند با ماست، و بتوانيم به او اعتماد کنيم. عیسی مسيح خداوند، تعميد روح القدس را برای ما به شکل بسيار زيبايی شرح داد، او در اعمال رسولان باب ۱ آيه ۸ گفت:

اما وقتی روح القدس بر شما نازل شود قدرت خواهید یافت و در اورشلیم و تمام یهودیه و سامره و تا دورافتاده ترین نقاط عالم شاهدان من خواهید بود.

عيسی به وازگی به ما نشان داد که هروقتی که ما درباره او شهادت دهيم، اين بر اين معناست که روح او بر ما نازل شده است و ما از روح او پر شده و تعميد گرفتيم. و من فکر ميکنم، يکی از بهترين راه هايی که ما ميتوانيم خودمان را مورد آزمايش قرار دهيم تا ببينيم که از روح تعميد گرفته ايم يا نه اين است که به زندگی خو نگاه کنيم و از خود بپرسيم: آيا من حاضرم هر چيزی را که ممکن است بعد از شهادت دادن مسيح بر سرم بيايد را به جان خريده و اين کار را بکنم؟

اگر جواب شما بله باشد، اين بر اين معناست که روح خدا در ما ساکن است، اما مهمترين چيز اين است که بدانيم، روح خدا در زمانی که ما به او ايمان ميآوريم و مسیح را به عنوان کسی که قربانی گناهانمان شد، ميپذيريم و اين را قبول ميکنيم که به غير از مسيح راه ديگری به بهشت وجود ندارد به ما عطا ميشود.

محدودیتهای بی سابقه در کلیساهای اسقفی شیراز و هشتمین ماه بازداشت نوکیشان مسیحی آن شهر


محدودیتهای بی سابقه در کلیساهای اسقفی شیراز و هشتمین ماه بازداشت نوکیشان مسیحی آن شهر

در حالی که پنج تن از نوکیشان مسیحی هشتمین ماه اسارت خود را در زندان عادل آباد شیراز  می گذرانند، مسئولان اطلاعات با گذاشتن ماموران ثابت در کلیساهای اسقفی آن شهر ایمانداران را تحت فشار شدید گذاشته اند.
به گزارش شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان از شیراز، گزارشهای متعددی از بدرفتاری ماموران قضائی و امنیتی جمهوری اسلامی با زندانیان نوکیش مسیحی وجود دارد که از 19 بهمن ماه سال گذشته (8 فوریه 2012) در بازداشت به سر می برند. این بد رفتاریها در کنار سختگیریهای جدید و تنگ کردن فضای کلیساها برای ایمانداران مسیحی باعث شده تا امکان پرستش آزادانه خداوند مطابق اصول مسیحی از مسیحیان شیرازی سلب شود و به جای آن سایه سنگین یک فضای پلیسی بر جامعه مسیحی آن شهر گسترده شود.

مامور ثابت حکومت اسلامی در کلیسای اسقفی
همزمان با اخبار اسارت و پیگرد نوکیشان مسیحی فعال در کلیساهای خانگی شیراز، خبر افزایش فشار و تنگ تر کردن فضا برای ایمانداران کلیساهای اسقفی آن شهر که کلیساهائی رسمی و ساختمانی هستند نیز به طور مرتب به اف سی ان ان می رسد.اکنون این کلیساها به شدت تحت فشار گذاشته شده اند که از پذیرش مراجعه کنندگان فارسی زبان خود داری کنند.
یکی از این کلیساهای به شدت تحت فشار، کلیسای "شمعون غیور" واقع در بلوار زندشیراز، کوچه جنب پاساژ شهر شب است. این کلیسا از مجموعه کلیساهای اسقفی ایران است و ماموران اطلاعات مدتها است به زور حوض غسل تعمید آن را بسته اند.
از چند ماه پیش هم یک مامور ثابت از سوی حکومت برای این کلیسا گمارده شده است. او که خود را با نام "میردهقان" معرفی می کند، دستور می دهد که چه کسی باید در کلیسا چه بکند، چه کسی حق دارد به کلیسا بیاید و چه کسی نباید به کلیسا بیاید و حتی تعئین می کند که کدام ایماندار باید کجا بنشیند.
این شخص که مرتب به طور سرزده و بدون اعلام قبلی به کلیسا می آید تا ببیند در کلیسا چه می گذرد، به همه دستور می دهد و بر همه چیز حتی سرودهای پرستشی کلیسا نظارت می کند. این مامور اطلاعات و امنیت  تمام اختیارات کشیش کلیسا را در دست گرفته است و در عمل "کشیش اشرفی" رهبر کلیسا را از اداره امور کلیسا کنار گذاشته.
او رهبران کلیسا را دائم تهدید می کند که در صورت عدم اجرای دستورات او کلیسایشان توسط مقامات قضائی برای همیشه تعطیل خواهد شد.
مامور فوق برخوردهای شخصی بدی با ایمانداران قدیمی کلیسا دارد و با آنها طوری رفتار می کند که به قول خودش پایشان از کلیسا قطع شود. او از اعضای قدیمی فارسی زبان کلیسا خواسته است که از آوردن فرزندان خود به کلیسا خودداری کنند. در مواردی که اعضای کلیسا دستورات او را نادیده می گیرند، آنها را به اداره اطلاعات معرفی می کند و آنجا با ترساندن ایمانداران آنها را وادار می کنند یا دستورات میر دهقان را مو به مو اجرا کنند یا از آمدن به کلیسا صرف نظر نمایند.
در موارد بسیاری ایمانداران کلیسای شمعون غیور به خاطر این فشارها از رفتن به کلیسا صرف نظر کرده اند چون از درگیر شدن با ماموران اداره اطلاعات می ترسند. ماموران اطلاعات از این تاکتیک برای خانه نشین کردن ایمانداران در کلیساهای اسقفی اصفهان و تهران نیز مرتب استفاده می کنند. هدف آنها که چندان هم آن را پنهان نمی کنند این است که با خالی کردن محتوای کلیساها و فشار روز افزون بر ایمانداران، کلیساهای قدیمی به تدریج خودشان از درون بپاشند و تعطیل شوند.

هشتمین ماه اسارت برای نوکیشان مسیحی
خانم فریبا ناظمیان و همسرش همایون شکوهی به همراه مجتبی سید علاء الدین حسین، وحید هکانی و کوروش پرتوئی، اعضای یک کلیسای خانگی شیراز هستند که اکنون  هشتمین ماه اسارت خود را در زندان عادل آباد آن شهر می گذرانند. این افراد پس از ماهها اسارت غیر قانونی و بدون اتهام مشخص، در اوایل مردادماه در دادگاهی بدون حضور وکیل و رعایت شرایط قانونی حاضر شدند.
در این دادگاه اتهام سوزاندن قرآن و ارتباط با دشمنان خارج کشور بدون ذکر دلیل به اتهامات قبلی آنها اضافه گردید. از تغییر نظر آنها درباره ایمان مسیحیشان سوال شد و وقتی جواب منفی دادند و بر سر ایمان خود ایستادند به آنها اطلاع دادند که تا دوماه دیگر قرار بازداشتشان تمدید می شود.
همزمان با گزارشات رسیده از شیراز درباره این پنج نفر که با اتهامات سنگینی روبرو هستند و سه نفر آنها برای دومین بار است که بازداشت شده اند، خبرهائی در مورد دادگاهی شدن و احضار به اداره اطلاعات  عده ای دیگر از ایمانداران ساکن شیراز نیز وجود دارد که با اتهام تبشیر مسیحیت و دادن غسل تعمید مسلمانان زاده ها روبرو هستند. پرونده یکی از آنها نزدیک دو سال است بین دادگاه انقلاب اسلامی و اداره اطلاعات شیراز در رفت و آمد می باشد و با اینکه متهم با قید وثیقه آزاد است ولی مرتب احضار و بازجوئی می شود.

زنان بيوه به مثابه «فست فود» در نگاه حاكميت



مدرسه فمینیستی: جايگاه زنان در هر جامعه اي، نشان از نگاه و تقابل ميان سنت و مدرنيته است. زنان در ايران با اينكه چه قبل و چه بعد از انقلاب سعي در بازتعريف خود داشته اند اما نگاه حاكميت به آنها همان نگاه جنس دومي است. و به نوعی نگاه کالای جنسی دیدن را به زناني كه به هر دليل همسرانشان را از دست داده اند، تداعی می کند.

بنابه گزارش خبرگزاري ايسنا محسن قرائتی، رئيس ستاد اقامه نماز كشور، طی سخنانی در مراسم آغاز سال تحصيلی دانشگاه پيام‌ نور استان تهران، پیشنهاد کرد آن دسته از دانشجويان پسر كه امكان ازدواج ندارند، با زنان بيوه جوانی كه آمادگی دارند، ازدواج كنند تا پس از اينكه تحصيلاتشان به پايان رسيد، بروند و ازدواج كنند. وی با استناد به سخنان چند سال پیش دادستان تهران، افزود: 500 هزار زن جوان بيوه در كشور وجود دارد و شايد تعداد اين زن‌ها به يك ميليون نفر رسيده باشد. بنابراین وی براي «به گناه نيفتادن» آنها، اين راهكار را پيشنهاد داده است.

آنچه از گفته بالا برمي آيد اين است كه زن در چنين نگرشي به شكل يك ماشين ديده مي شود كه به جز وظايف همسري و مادري نقش ديگري ندارد و زنان بيوه نيز مي توانند نقش گذرگاهي را بازي كنند كه مردان جهت به گناه نيفتادن از آن عبور كنند. در حقيقت زنان به مثابه فست فود يا پمپ بنزين در نظر گرفته شده اند. این در حالي است كه زناني كه به هر دليل همسر خود را از دست داده اند بسيار آسيب‌پذير هستند و بايد از طرف خانواده و نهادهاي دولتي حمايت شوند و درصورت ازدواج مجدد بايد دقت بيشتري كرده تا احساس امنيت و آزادي بيشتري از سوي خانواده و جامعه داشته باشند نه اينكه با چنين فرمولي خود را در معرض آسيب هاي رواني واجتماعي بیشتر قرار بدهند. از سوي ديگر اين ديدگاه بيان كننده اين است كه برخی از مسئولان برخلاف شعارهايي كه جهت تحكيم خانواده مي دهند اصولا به چيزي به نام خانواده اعتقاد چندانی ندارند و در حقيقت با سرپوش ازدواج موقت به نوعي روابط آزاد را ترويج مي دهند و طرح اين مسئله، نوعي نگاه روسپي انگارانه به اين زنان است.

البته در سالهاي جنگ نيز همين آقايان فرمولهاي مشابهي در مورد زناني كه همسرانشان را در جنگ از دست داده بودند را به كار بستند و حاصل آن فرمول، تجربه هايي تلخ و بسیار ناخوشايند بود كه كم و بيش درباره آنها مي دانيم، گرچه به دلايلي هرگز به طور رسمي به آسيب شناسي آن پرداخته نشده است.

از سوي ديگر عنوان کردن چنين مسائلی در جامعه در خصوص اين زنان، آنان را در معرض آسيب اجتماعي بيشتري قرار مي دهد. در واقع چنين جهت گيري، نوع نگاه به اين زنان را در جوامع روستايي و يا تازه شهرنشين شده تغيير مي‌دهد و باعث می شود که آنان راحت تر مورد فشار خانواده و يا همجنسان خود قرار بگيرند. این فشارها نیز در نهایت منجر به آسيب‌هاي رواني بيشتر اين زنان مي‌شود و مشكلات آنها را دوچندان مي كند. در چنين جوامعي سطح توقع زنانی كه همسرانشان را به هر دليل از دست داده اند، در مورد ازدواج بسيار تنزل مي‌دهد و سبب می شود بسياري از شرايط ناگوار را به اجبار پذيرا شوند، زيرا در غير اين صورت زير فشارهاي جامعه و فرهنگ سنتي رايج در خانواده های خود، تنها خواهند ماند.

از سوي ديگر، در جامعه ما که شخصيت زن در چارچوب خانواده تعريف مي شود، بكار بستن چنين فرمولي و با علم به اينكه رابطه جديد تنها يك گذرگاه است، ساختن چنين خانه اي روي آب و ورود به چنين كانون شكننده اي، باعث می شود که شخصيت و هويت خانوادگي زن دستخوش اختلال های جدی و گاه ترمیم ناپذیر گردد.

مهمترين مشكل زناني كه به هر دليل همسرانشان را از دست داده اند مسائل اقتصادي است. از طرفي مواردي مانند طلاق در فرهنگ سنتي جامعه ما، مي تواند موقعيت اقتصادي ـ اجتماعي زن، یعنی وضعیت شغلی او را تحت تأثير قرار دهد. از همین روست که بسياري از زنان پس از طلاق يا مرگ همسرانشان شغل خود را از دست مي دهند. از ديگر مسائل و مشكلات اين زنان، تهيه مسكن و مكاني براي زندگي است. كمتر كسي حاضر است به يك زن مجرد اتاقي اجاره دهد. در هر حال با آگاهي از چنين مسائل و مشکلاتی که زنان بیوه یا طلاق گرفته با آن مواجه هستند، آيا طرح چنين پيشنهادي عاقلانه مي نمايد؟

حال با فرض اينكه اين زنان وضعيت اقتصادي خوبي هم داشته و مشكلات ذکر شده را نداشته باشند، اين فرمول نه تنها كمكي به حال معضلات آنها نمي‌كند بلكه سبب می شود علاوه بر تأمين اقتصادي خود، مخارج شخص ديگري را هم متقبل شوند و به این ترتیب از پسران دانشجويي كه امكان ازدواج ندارند و به ناگزیر چنین فرمولی را بر می گزینند، مردانی خود ارزان فروش، مي سازد.

از اينجا در مي يابيم كه نگاه حاكميت به زنان نگاهي غیرمسئولانه و بسیار غیرواقعی است و اين در حالي است كه جنبش هاي فمینيستي در ايران همواره خواهان توجه بيشتري به اين زنان بوده اند و با تلاشهايشان توانسته اند در برخی قوانين تغییراتی ایجاد کنند از جمله «استفاده از حق بيمه پدر پس از طلاق» و... كه به نوعي به استقلال مالي و آزادي در انتخاب آنها مي پردازد تا در زندگي کنونی شان يا در ازدواج هاي بعدي خود، آزادانه و بهتر تصميم گیری کنند و دچار بحران‌هاي ديگري نشده و آسيب‌هاي بيشتري نبينند.