آشنایی با کلیسای مریم مقدس - آذربایجان‌غربی + عكس


سازندگان این کلیسا، سنگ‌ها را طوری تراشیده بودند که هر دو سنگ به صورت چفت و بست به یکدیگر متصل شده‌اند. این كلیسا هم اكنون به عنوان میراث جهانی در فهرست یونسکو به ثبت رسید.


کلیسای مریم مقدس در استان آذربایجان‌غربی واقع است

این کلیسا که به نام کلیسای دزور دزور نیز معروف است در استان آذربایجان غربی، شهرستان ماکو و در 12 کیلومتری شمال غرب قره کلیسا قرار دارد.

در سال‌های 1315 تا 1324 میلادی در این مکان کلیسا و دیر مریم مقدس به وسیله اسقف بسداچی زاکاریا ساخته شد.

وزارت نیرو برای آبیاری و احیای زمین‌های دشت ماکو، تصمیم گرفت روی رودخانه زنگی مار یا «ماکو چای» سد مخزنی احداث کند.


مناسب‌ترین مکان برای ساختن سد، دهانه تنگه دزور دزور بود. در محدود اراضی مربوط به سد، کلیسای مریم مقدس قرار داشت. در صورت ساختن سد،‌کلیسا در زیر آب مدفون می‌شد.

سازمان میراث فرهنگی با هماهنگی با خلیفه‌گری ارمنیان آذربایجان و وزارت نیرو درصدد برآمد ساختمان کلیسای مریم مقدس را به مکانی امن منتقل سازد.


این کلیسا با سنگ‌های تراشیده شده در حجم‌های مختلف ساخته شده است. نمای کلیسا بسیار ساده بوده فقط در اطراف پنجره‌ها و نورگیری‌ها با ستون‌های کاذبی که به قوسی جناغی منتهی می‌شوند تزیین شده است.

سازندگان کلیسا، سنگ‌ها را طوری تراشیده بودند که هر دو سنگ به صورت چفت و بست به یکدیگر متصل شده‌اند.

برای انتقال کلیسای مریم مقدس در مدت 25 روز با رعایت نکاتی علمی، سنگ به سنگ، در لایه‌های دیوار چینی شماره‌گذاری و پیاده کردند و به محل دیگر بر روی یک برآمدگی صخره‌ای که در حدود 110 متر مرتفع‌تر از محل اولیه کلیسا در 600متری آن بود انتقال دادند.

در اواخر آبان ماه 1367 کار انتقال و بازسازی کلیسا در محل جدید به شیوه‌ای مطلوب به پایان رسید. پس از پایان عملیات جابه‌جایی کلیسای مریم مقدس، لوح سنگی که تهیه شده بود بر دیوار کلیسا نصب شد.

پلان کلیسای مریم مقدس هم از داخل و هم از خارج صلیبی شکل بوده و دارای گنبدی 16 ضلعی با 4 نورگیر است.

به غیر از نورگیرهای ساق گنبد 4 نورگیر در 4 دیوار بنا شده و تنها ورودی کلیسا از سمت غربی آن می‌باشد. مصالح بکار رفته در کلیسا سنگ خوش تراش و ملاط است.

بنای اولیه آن در دره بستر رودخانه قره سو و به ارتفاع 50 متر بالاتر از سطح دره قرار داشته است ولی بعلت اینکه پس از آبگیری سد بارون ممکن بود در عمق دریاچه پشت سد قرار بگیرد توسط سازمان میراث فرهنگی و همکاری شورای خلیفه گری ارامنه آذربایجان تمامن به ارتفاعات کنار دریاچه منتقل و در آن نقطه مجددن بازسازی شد.

پس از تغییر مکان کلیسا به بالای بلندی مشرف به دریاچه آن را روی صفه‌ای بنا نموده و آن قسمت‌هایی از کلیسا را که در محل نخست خود تخریب شده بود با استفاده از سنگ‌های جدید مرمت کردند.

کلیسا زور زور در سال 2008 به عنوان میراث جهانی در فهرست یونسکو به ثبت رسید.
راهبه آلمانی؛ مادر ترزای پاکستان + عكس


کمی بعد درمانگاه از مکان موقتش به یک بیمارستان خصوصی دو طبقه در کراچی منتقل شد و به دفتر مرکزی دکتر فائو تبدیل شد.



دکتر فائو می‌گوید اگر چه مادر ترزا را به شدت تحسین می‌کند و قدردان اوست اما در واقع شباهت بین آن دو ناچیز است.

روث فائو، راهبه هشتاد و یک ساله آلمانی در حال بررسی مایحتاج صدها نفری است که سیل خانه‌هایشان را با خود برده است.


ماهها از زمانی که آنها به این سرپناه واقع در حیدرآباد آمده‌اند، می‌گذرد. این سرپناه در زمینی بلااستفاده احداث شده که در حاشیه یک جاده شلوغ قرار گرفته است. خانم فائو و اعضای تیمش به آنها چادر، غذا، آب و ‌دارو داده و مدرسه‌ای نیز در اختیارشان گذاشته‌اند.

دکتر فائو قبل از آن که شکایات‌شان را یادداشت کند برای لحظه‌ای متحیر می‌شود و برخود می‌لرزد. انگار خدا او را برای فراموش‌شدگانی که از سیل جان سالم به در برده‌اند، فرستاده است.

خستگی ناپذیر

دکترفائو می گوید‌: ‌"ما فقط به اردوگاه‌هایی می‌رویم که به هردلیلی کسی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند به آنها کمک کند و یا حتی به فکر کمک به آنها باشد."

او یکی از معدود افرادی است که به اقلیت هندوی پاکستان که از سیل آسیب‌دیده‌اند، یاری می‌رساند.

خدمات دکتر فائو به فراموش‌شده‌ترین اقلیت مذهبی پاکستان بیش از ۵۰ سال سابقه دارد.

او سال ها پیش، مسئولیت مبارزه با جذام را در این کشور به عهده گرفت و به داد کودکانی رسید که به دلیل تغییر شکل چهر‌ه‌شان و ترس از ابتلای سایرین توسط خانواده‌هایشان طرد شده و سالها در غارها و آغل احشام نگه داری می‌شدند.

او پزشکان پاکستانی را در این زمینه آموزش داد و سعی کرد کمک‌های خارجی جذب کند و به این وسیله زنجیره‌ای از درمانگاه‌های جذام را در سراسر کشور بنیان گذاشت.

"کار کردن با دکتر فائو خیلی سخت است، چون او چنان خستگی ناپذیر و نستوه است که فکر نمی‌کنم کسی به پایش برسد." این را مروین لوبو می‌گوید که هماهنگ‌کننده سازمان او در سراسر کشور است و بیش از ۱۱ سال پا به پای او به همه جا سفر کرده است.

روث فائو در سال ۱۹۲۹ در شهر لایپزیگ آلمان به دنیا آمد و ‌در وحشت ناشی از بمباران شهرش توسط نیروهای متفقین در جریان جنگ جهانی دوم بزرگ شد. کمی بعد نیروهای روسی با جنون آدم‌کشی‌شان به شهر او قدم گذاشتند.

او شاهد مرگ برادر کوچکش بود، برادری که مجبور شده بود برای ادامه حیات دست به دزدی چوب و زغال سنگ بزند. او جان خود را با فرار از آلمان شرقی به خطر انداخت.

او می‌گوید: ‌"اگر بخواهم برای آن سالها ارزشی قائل شوم، ‌این ارزش چیزی جز آماده شدن برای کمک به دیگران نمی‌تواند باشد."

پس از پایان تحصیلات در رشته پزشکی و پیوستن به کلیسای کاتولیک فرانسه، او تصمیم گرفت که آن جا را به مقصد هند ترک کند.

اما او زمانی که در سال ۱۹۵۸ و در حالی که در انتظار ویزایش بود گذرش به پاکستان افتاد و از روی اتفاق با بیماری جذام مواجه شد؛ نوعی بیماری که تا آن وقت نام آن را نشنیده بود، آن هم در کشوری که تا آن زمان نمی‌دانست، اصولا وجود دارد.

او بعد از برخورد با بیماری جذام طی دیدارش از پاکستان، درمانگاه موقتی را در یک گورستان متروک در کراچی به پا کرد.

دکتر فائو این گونه از آن زمان یاد می‌کند: "خوب اگر در دفعه اول توجه‌تان به موضوع جلب نشود، بعید می‌دانم دیگر هرگز این اتفاق بیفتد. در واقع اولین بیماری که باعث شد چنین تصمیمی بگیرم یک جوان از قوم پشتون بود. او تقریبا هم سن و سال من بود، ‌آن وقت‌ها من کمتر از ۳۰ سال داشتم. او چهار دست و پا به درمانگاه ما آمده بود. آن وقت‌ها، این که کسی از میان آن همه گل و کثافت بر دست و پاهایش مانند سگی به درمانگاه بخزد، امری کاملا عادی بود."

اشک شادی


مرکز مبارزه با جذام "‌ماری آدلایید" که اکنون ساختمانی هشت طبقه است، دارای بیمارستانی‌ است که اداره آن را بیماران سابق و کودکان آنها به عهده دارند.

شابانا‌، بیمار جذامی ۳۱ ساله که همسر یک کالسکه‌ران است در راهرو بیمارستان در انتظار نوبتش برای معاینه است. او می‌گوید: "من که تب شدید و تشنج داشتم به یک بیمارستان دولتی مراجعه کردم و آنها مرا به این جا فرستادند. درمانگاه دکتر فائو هزینه تمام آزمایشات و درمان من را پرداخت کرد. چیزی که هیچ وقت خودم توان پرداخت آن را نداشتم. از آن موقع ۷ ماه گذشته. حالا حالم خیلی بهتر است."

دکتر فائو طی یکی از دیدارهایش از حومه حیدرآباد، "‌بوندو شیخ" که سابقا مبتلا به جذام بود، از او به گرمی استقبال می‌کند.

او با موهایی که به رنگ نارنجی درآورده و در حالی که خاک آلود است دکتر فائو را در آغوش می‌گیرد و آن قدر در این کار عجله دارد که حتی کفش‌هایش را فراموش می‌کند.

حالا او نسبتا بهبود یافته و با بینی تغییر شکل داده‌اش و پاهایی که دچار بی حسی شده‌اند در یک کاشانه موقتی در حاشیه جاده زندگی می‌کند.

وقتی از او می‌پرسم دکتر فائو در زندگی‌اش چقدر مهم است، او از شوق اشکی می‌ریزد و می‌گوید: "بدون او ادامه زندگی من در دستان خدا بود. او یک دکتر یا یک آدم عادی نیست. او یک مادر هم نیست. او خود مسیح است."

ازدواج پاکستانی

جلب توجه رهبران پاکستان، کلید موفقیت بزرگ او در نجات جان مردم و مهار جذام در میانه دهه نود میلادی بود.

در ابتدای کار آنها از کمک به او طفره می‌رفتند اما چندی بعد او را به عنوان مشاور فدرال در زمینه مبارزه با جذام برگزیدند.

او می‌گوید: "مشارکت دولت در این امر ضروری ‌است. کار ما مانند یک ازدواج به سبک پاکستانی‌است. این ازدواج صورت گرفت چون لازم بود. ما همیشه با هم در حال جنگ و مشاجره هستیم اما هرگز از هم طلاق نمی‌گیریم زیرا کودکان بسیاری داریم که باید مراقب آنها باشیم."

دکتر فائو این موسسه را اداره می‌کند و با داشتن شبکه‌ای قوی و گسترده از پزشکان توانسته به مبازره با بیماری سل و بیماری چشمی تراخم نیز بپردازد.

علاوه بر این، او به یاری مردم فراموش‌شده و آوارگان بی‌شمار کشور پرداخته و به قربانیان زلزله سال ۲۰۰۵ و سیل سال ۲۰۱۰ هم کمک کرده‌ است.

اراده محکم و خدمات بی‌شائبه او دلیل این امر است که چرا بسیاری او را هم چون مادر ترزایی دیگر می‌پندارند، راهبه‌ای متولد اروپا که به خاطر خدماتش به فقرا و بی‌خانمان‌های هند جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۷۹ را از آن خود کرد.

دکتر فائو می‌گوید اگر چه مادر ترزا را به شدت تحسین می‌کند و قدردان اوست اما در واقع شباهت بین آن دو ناچیز است.

او می‌گوید که تمرکز او بر حل ریشه‌ای مشکل بوده نه فقط درمان عوارض آن. این همان چیزی است که در طی سالهایی که او به فقرا، بی‌خانمان‌ها و به حاشیه راندگان پاکستان یاری رسانده همواره در نظر داشته‌ است.

او بر این گفته است اصرار دارد: "‌مهم‌ترین چیز آن است که ما شان مردم را به آنها بازگردانیم."

محکومیت مریم جلیلی، از نوکیشان زندانی مسیحی، به حبس تعزیری
جـــرس: به گزارش منابع حقوق بشری، مریم جلیلی نوکیش مسیحی که از تابستان سال جاری در بازداشت به سر می‌برد به دو سال و نیم زندان محکوم شده است.

به گزارش «خانه حقوق بشر ایران»، مریم جلیلی نوکیش مسیحی است که از چند ماه قبل بازداشت و در بند عمومی زنان زندان اوین نگهداری می‌شود. وی از سوی دادگاه به دو سال و نیم زندان تعزیری محکوم شده است.


مریم جلیلی چندین ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذارنده و سپس به بند عمومی منتقل شده بود.


اتهام وی «عضویت در گروه غیرقانونی» اعلام شده است. پیش‌تر شهلا رحمتی و میترا زحمتی دو تن از هم پرونده‌های وی که قبل از وی بازداشت شده بودند نیز هر کدام به همین اتهام به دو سال و نیم زندان محکوم شده بودند.


گفتنی است، با گذشت چندین ماه از صدور حکم اعدام برای یوسف ندرخانی، از رهبران کلیسای ایرانیان و عقب نشینی مقامات از حکم اعدام در شرایط فشار بین المللی، منابع حقوق بشری از وضعبت نامعلوم و نگزان کنندۀ این شهروند گیلانی خبر داده اند.

بزرگترین مجسمه عیسی مسیح + عكس




بزرگترین مجسمه عیسی مسیح در شهر مرزی لهستان با آلمان نصب شد. ساختن این مجسمه 33 متری 5 سال طول کشید.






سخن گفتن در گهواره!


از دیگر امتیازات حضرت عیسی علیه السلام سخن گفتن در گهواره است. آن حضرت هنگامی که مادر خود را در محاصره یهودیان دید که زیر امواج سنگین انواع تهمت قرار گرفته است، در همان لحظه که نوزادی بیش نبود، به اذن خداوند متعال لب به سخن گشود و خود را این گونه معرفی کرد: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَـلـنِیَ الْکِتَـبَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا * وَ جَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَـنِی بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ مَا دُمْتُ حَیًّا * وَ بَرَّما بِوَ لِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا * وَالسَّلَـمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا »؛ «منم بنده خدا که به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هر جا که باشم، مرا با برکت ساخته و تا زنده ام، به نماز و زکات سفارش کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی قرار نداده است و سلام خدا بر من در آن روز که متولد شدم و در آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد.»

امام رضا علیه السلام در تفسیر سخن حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «این مردم در سه جایگاه بیشتر از جاهای دیگر وحشت می کنند و می ترسند: اوّل روزی که از مادر متولد می شوند و دنیا را می بینند، دوم روزی که از دنیا می روند و آخرت و اهل آن را مشاهده می کنند و سوم در روزی که در قیامت محشور می شوند و احکام و صحنه هایی را مشاهده می کنند که در دنیا ندیده بودند. حضرت عیسی علیه السلام در این سه جایگاه در کمال سلامت و آرامش خواهد بود.»


آشنایی با کلیسای سن پیترو - واتیکان + عكس



کلیسای سن پیترو (Basilica di San Pietro in Vaticano) در واتیکان قرار دارد.بنای کلیسای سن پیترو در رم به مدت یک سدهٔ تمام در دست ساخت بود.

کلیسایی در مجاورت واتیکان در شهر رم واقع شده است که نزدیک به ۲۰۰ هزار متر مربع وسعت دارد و حجاری‌ها و مجسمه‌های بالای سقف آن اثر میکل آنژ هنرمند مشهور ایتالیایی است. (بزرگترین کلیسای جهان) مقبره سن پیترو در وسط محوطه داخلی این کلیسا قرار دارد و سایر پاپ‌ها از جمله پاپ ژان پل دوم هم که چند سال پیش فوت کرد نیز در زیرزمین این کلیسای بزرگ و مجلل دفن شده‌اند.

نکته جالب اینکه نقشه هوایی ساختمان‌های کلیسای سن پیترو به شکل یک کلید طراحی شده که نماد کلید بهشت محسوب می‌شود و مجسمه‌های شاگردان مسیح نیز به شکل نیم دایره‌ای در اطراف در ورودی این کلیسا نصب شده‌است.

بنای کلیسای سن پیترو در رم به مدت یک سدهٔ تمام در دست ساخت بود.














"گئورگ مقدس" یک کلیسای قدیمی در جنوب تهران + عکس





کمتر پیدا می‌شود کسی که بداند در خیابان‌ها و محله‌های جنوبی پايتخت، یکی از قديمی‌ترين کليساهای تهران به نام "گئورگ مقدس" وجود دارد که البته سرای سالمندان نیز هست.

کلیسای گئورگ مقدس



کوچه کلیسا




خانه سالمندان کلیسای گئورگ مقدس


آرامش


پس چون بوسیلهَ ایمان به عیسح مسیح در نظر خدا پاک و بی گناه محسوب شده ایم، از رابطهَ مسالمت آمیزی با خدا بهره مند هستیم. این رابطه زمانی ایجاد شد که خداوند ما عیسح مسیح جانش را روی صلیب در راه ما فدا کرد.
عیسح مسیح فرمود: «من هدیه ای نزد شما می گذارم و می روم. این هدیه، آرامش فکر و دل است. آرامشی که من به شما می دهم، مانند آرامش های دنیا بی دوام و زودگذر نیست. پس آسوده خاطر باشید! نترسید!» 
بگذارید آرامشی که مسیح عطا می کند، همواره بر دلهای شما مسلط باشد، چون همهَ ما باید مانند اعضای یک بدن، در هماهنگی و صفا زندگی کنیم. در ضمن همیشه شکر گزار باشید.

با آرامش خیال به خواب می روم، زیرا تو ای خداوند، تنها تو، مرا در امنیت نگه می داری. 

خداوند به قوم برگزیدهَ خود قدرت می بخشد و صلح و سلامتی نصیب ایشان می کند
برای هیچ چیز غصه نخورید؛ در عوض برای همه چیز دعا کنید و هر چه لازم دارید به خداوند بگویید و فراموش نکنید که برای جواب دعاها، از او تشکر نمایید. اگر چنین کنید، از آرامش خدا بهره مند خواهید شد، آرامشی که فکر انسان قادر به درک نیست. این آرامش الهی به فکر و دل شما که به عیسح مسیح ایمان آورده اید، راحتی و آسایش خواهد بخشید
ایمان ما ...


ما مسیحی هستیم .


این به این معنا است كه ایمان داریم به انجیل شامل مجموعه كتب عهد قدیم و عهد جدید كه طی چند هزار سال توسط خداوند به انسان داده شده اند . این كتب راهنمای ایمان ، اعتقادات و زندگی روزانه ما میباشند . همچنین ایمان داریم به خداوند یگانه كه خود را بر انسان به شكل سه شخصیت متفاوت و مجزا نمایان میسازد . این شخصیتها عبارتند از پدر ، پسر ، روح القدس كه همه در ذات یكی و برابر هستند .

به عنوان مسیحی پیرو عیسی مسیح هستیم چون عیسی مسیح جلوه خدای پدر است ، با او هم ذات میباشد . او از خدا زاده یا خلق نشده است بلكه از ازل با پدر بوده است . تولد او آمدنش به این جهان با نقشه خدا و به گونه معجزه آسائی از مریم باكره محقق گشت . عیسی در این جهان به خود جسم انسانی گرفت و بطور مطلق بدون گناه زیست و معجزات فراوانی انجام داد . سپس او بنا بر نقشه الهی برای نجات انسان به خواست و اراده خود بر بالای صلیب رفت و رنج كشید و مرد تا جریمه همه گناهان بشر از ابتدا تا انتها را به وسیله خون ارزشمند خود پرداخت نماید . او دوباره به آسمان بازگشت و اكنون آنجا زنده در دست راست خدای پدر نشسته است .

ایمان داریم كه انسان گناهكار است و هیچ انسان بی گناهی هرگز وجود نداشته است . انسان گناه را از نیاكان خود به ارث برده است و به همین دلیل فانی است و جسم و روحش هردو میمیرند . تنها با ایمان آوردن به عیسی مسیح انسان میتواند روح خود را از مرگ نجات دهد و جاودانی نماید . خداوند راه بخشش گناهان را برای بشر از هر رنگ و نژاد و زبانی و با هر موقعیتی باز كرده است. فقط قبول لطف و فیض خدا كه همان ایمان به نجات از طریق خون عیسی مسیح فرزند یگانه خداوند میباشد برای دریافت این بخشش كافی است . بر همین اساس ما ایمان داریم به قیام مردگان و حیات پس از مرگ .

ما ایمان داریم به روح القدس ، خداوند و حیات بخش صادر شده از پدر و از پسر كه در كنار پدر و پسر هم ذات آنهاست و مورد پرستش قرار میگیرد . او توسط انبیا خدا با ما سخن گفته است و در زندگی روزانه ما نقش فعال و جدی دارد . ما ایمان داریم كه كلیسا پیكر مسیح است و آن كلیسای جامعی است كه كلیسای رسولان مسیح میباشد و روح القدس در آن حضور دارد . كلیسا محلی است كه در آن تعمید میگیریم به نام پدر ، پسر و روح القدس برای آمرزش گناهان ، در آن اعتراف میكنیم به نجات از طریق عیسی مسیح و در آن مشاركت میكنیم با سایر ایمانداران برای پرستش خدای زنده.
آشنایی با کلیسای نوتردام - فرانسه + عكس




ساخت کلیسای نوتردام پاریس (Cathédrale Notre-Dame de Paris) در سال 1163 آغاز شد و حدود 2 قرن بعد یعنی در سال 1345 به پایان رسید؛ به این ترتیب قدمت آن به حدود 7 قرن می‌رسد

این کلیسا در جزیره سیته در میانه رود سن و در مرکز شهر پاریس، پایتخت کشور فرانسه قرار دارد.

 کلیسای نوتردام که در زبان فرانسه به معنی «بانوی پاریس» است، از جمله تاریخی‌ترین و معروف‌ترین کلیساهای جهان به شمار می‌آید و سالانه بیش از 13 میلیون نفر از آن دیدن می‌کنند.

این کلیسا که تا مدت‌ها به عنوان بزرگ‌ترین کلیسای اروپا شناخته می‌شد، در واقع زیباترین اثر در معماری گوتیک نیز به شمار می‌آید.

برای تزیین داخل و خارج کلیسای نوتردام صدها مجسمه کوچک و بزرگ از سنگ یا چوب تراشیده شده است.



کلیسای نوتردام یکی از اصلی‌ترین مراکز گردشگری در پاریس محسوب می‌شود و سالانه تعداد زیادی از گردشگران با مذهب و ملیت‌های مختلف از آن دیدن می‌کنند.

برج‌های نوتردام ۶۹ متر ارتفاع داند. ناقوس کلیسا در برج سمت راست کلیسا قرار دارد. برای رسیدن به ناقوس حدود 380 پله سنگی فاصله وجود دارد.

همچنین بزرگترین ناقوس جهان با بیش از ۱۳ تن وزن در این کلیسا قرار دارد. این ناقوس توسط امانوئل لادوویس ساخته شده است.

حدود ۵۰ مجسمه سنگی در گوشه گوشه ایوان وجود دارد و هر کدام گویای موضوعی خاص است. در حیاط محل ورود به سالن کلیسا نیز ۱۰۰ مجسمه سنگی از پادشاهان فرانسه در کنار هم قرار گرفته است.

در جلوی نوتردام میدانی قرار دارد که تا اواسط دهه 60 با خانه‌های قرون وسطایی محصور شده بود و همین امر موجب می‌شد که کلیسا از تمامی جهات به خوبی دیده نشود.








.....

می گويند بالزاك، شبی كه بخش مرگ رُمان "بابا گوريو" را تمام كرد، در اتاقهای خانه ای كه درآن مشغول نوشتن بود، برسر زنان و مويه كنان فرياد ميزد "باباگوريو" مرد.
هنگام بازسازی صحنه "سوزاندن ژاندارك در آتش" به حكم دستگاه مذهبی قرون وسطايی مسيحيت، افراد حاصردرصحنه وعوامل فنی فيلم، خود، می‌گريستند.
كوين كارتر برای تهيه عكاس از قحطی زدگان سودان به آنجا رفت. در منطقه قحطی زده، با شنيدن ناله های دختری استخوانی كه تلاش می‌كرد خود را از پشت بوته ها تا مركز امداد رسانی جلو بكشد، آماده گرفتن عكس از دختر شد. در همين هنگام يك لاشخور در نزديكی دخترك به زمين نشست.
كوين 20 دقيقه بی‌حركت در كمين ايستاد تا بتواند عكس خود را بگيرد. عكسی كه در آن لاشخور پرهايش را گشوده باشد، اما اين اتفاق هرگز نيافتاد. پرنده بلند شد. پس از آن، كوين به سايه درختی رفت، سيگاری گيراند و مانند ديوانه ها با خودش حرفزد و گريست.
دختر كوين بعدها گفت:

«پدر پس از آن عكس و آن ماجرا دچار افسردگی شد. هميشه می‌گفت: می‌خواهم تو را در آغوشش بفشارد.»
 26 مارس 1993، روزنامه نيويورك تايمز عكس هولناكی را كه كوين از صحنه خورده شدن دختر سودانی توسط لاشخور گرفته بود چاپ كرد. كوتاه زمانی پس از آن صدها روزنامه و مجله آن عكس را منتشر كردند. جايزه پوليتزر را بخاطر همين عكس به كوين دادند. اما كوئين ساعت 9 شب 27 جولای 1994، يك سال پس از انتشار آن عكس خود را كشت.


آن عكاسی كه در بيت رهبری اين عكس را از مراسم سجده بسيجی‌ها هنگام خروج رهبر از اندرونی و ديدار با اين عده گرفته، اگر خود را نكشته باشد، بايد حداقل گريسته باشد. گريه برای سرانجام انقلابی كه با فرياد آزادی و مرگ خدايگان "آريامهر" به پيروزی رسيد و سرانجام آن به اينجا كشيده است.
از اين قصه، گر خون بگريند، رواست!

شعر سنگسار
چه فرق می کرد زندانی در چشم انداز باشد یا دانشگاهی ؟ 
اگرکه رویا تنها احتلامی بود با زیگو شانه 
تشنج پوستم را که می شنوم ، سوزن سوزن که می شود کف پا، 
علامت این است که چیزی خراب می شود 
دمی که یک کلمه هم زیادی  است، 
درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار، 
                                سایه دستی است که می پندارد دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد 
 در التهاب درهایی که باز می شوند 
کتاب هایی که باز می شوند و دست هایی که بسته می شوند 
و دست هایی که سنگ ها را می پرانند 
وسار هایی که از درخت ها می پرند 
درخت هایی که دار می شوند     
        دهان هایی که کج می شوند   
       زبان هایی که
         لالمانی می گیرند   
صدای گنگ وچشم انداز گنگ و خواب گنگ 
و همهمه که می انبوهد       می ترکد        رؤیا که تکه تکه می پراکند 
                                                             دانشگاهی که حل می شود در زندانی و 
                                                                      وچشم اندازی که از هم می پاشد
   
                                              خوابی که می شکند در چشم و چشم 
که میخ می شود در نقطه ای و            نقطه ای که می ماند منگ       در گو شه ای 
                                                                                           از کاسه سر 
که همچنان غلت می خورد               غلت می خورد              غلت می خورد ...
نگاهی به قوانین ضد زن، در جمهوری اسلامی

زنان ستمدیده و بپاخاسته ایران که در انقلاب خونین بهمن ۱۳۵۷، در امر سرنگونی رژیم سرسپرده شاه، نقش برجسته ای ایفا کردند، از نخستین قربانیان اعمال سرکوبگرانه رژیم جمهوری اسلامی و قوانین و مصوبات بغایت ارتجاعی آن بودند.این قوانین و مصوبات قرون وسطائی و و اپسگرایانه که در شمار وحشیانه ترین قوانین ضد بشری میباشند، حق تصمیم گیری و آزادی عمل را کاملا از زنان ایران که در معرض ستم چند لایه قرار دارند، سلب کرده و آنها را به زیردستان و بردگانی ،مبدل ساخته است.زنان باید از فرامین و دستورات شوهر، پدر ، پدر بزرگ، برادر و… اطاعت کرده و بدون اجازه آنها اقدام به کاری نکنند. استخدام زنان در بسیاری از ادارات دولتی ممنوع اعلام شده و در مسائل زناشوئی و خانوادگی بندهای گرانی بر پای زنان زده شده است. اصل ۲۰ قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی، عوامفریبانه اعلام میدارد که« همه افراد ملت اعم از زن یا مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.»اما معنی این « برخورداری» از « حقوق انسانی، سیاسی و …. با رعایت موازین اسلام» چیزی جز اسارت و بردگی زنان ایران و محروم ساختن آنها از کلیه حقوق انسانی و اجتماعی و….نمیباشد.ما در زیر مواردی از تبعیض و ستم در حق زنان را در جمهوری اسلامی متذکر گردیده و به قوانین و رسوم پوسیده و قرون وسطائی که بر اسارت و بردگی زن مهر تصدیق مینهد، اشاره میکنیم.

۱- در رابطه بین زن و شوهر، سرپرستی خانواده بعهده شوهر محول شده و او رئیس خانواده میباشد.

۲- زن باید از شوهر خود اطاعت و تمکین کند……در غیر اینصورت از داشتن حق خرجی و نفقه محروم خواهد شد.

۳- زن باید در منزلی سکنی گزیند که شوهر برای وی تعیین کرده است .

۴- دختر در مورد ازدواج اول خود، صرفنظر از هر سن و سالی که داشته باشد، باید از پدر یا جد پدری اجازه بگیرد.

۵- زن شوهر دار باید با موافقت کتبی شوهر در خواست گذرنامه کند. در غیر اینصورت ،حق خروج از کشور را ندارد.

۶- مرد میتواند ببهانه این که شغل زن به حیثیت و مصالح خانواده لطمه وارد میسازد، از کار کردن وی جلوگیری بعمل آورد.

۷-اصل ۱۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی میگوید:«رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی…. انتخاب گردد.» یعنی زنان حق انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری را ندارند.

۸- زن، حق قضاوت ندارد.

۹- پسر دو برابر دختر از اموال پدر و مادر ارث میبرد. شوهر پس از مرگ زن یک جهارم اموال وی را به ارث میبرد، در حالی که یک هشتم از اموال و دارائی شوهر، به زن تعلق میگیرد.

۱۰-ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست. در صورتی که مرد مسلمان میتواند با زن غیر مسلمان، ازدواج کند.

۱۱- حق طلاق در جمهوری اسلامی بطور یک جانبه به مرد داده شده است. در کیهان ۱۲ اسفند ۱۳۵۹، رئیس دادگاههای مدنی ویژه، در باره حق طلاق انحصاری مرد چنین اظهار نظر میکند:« اصولا طلاق دست مرد است و از ابقاعات است.» یعنی صیغه طلاق یک طرفه است .

۱۲-حق حضانت فرزند پس از مرگ شوهر با وقوع طلاق، از آن زن نیست. مطابق قانون مدنی جمهوری اسلامی، پس از وقوع طلاق،دختران ۷ ساله به بالا و پسران ۲ ساله به بالا به پدر تعلق دارندو در صورت مرگ پدر به پدر بزرگ وعمو.

۱۳- در جمهوری اسلامی، مرد حق داشتن چهار زن عقدی را دارد.خمینی در مصاحبه ای با اوریانا فالاچی در اطلاعات یکشنبه ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۸، در اینمورد چنین گفت:« قانون این که یک مرد بتواند با چهار زن ازدواج کند،قانونی است خیلی مترقی و برای خوبی زنها نوشته شده است . بخاطر اینکه تعداد زنها از مردان خیلی بیشتر است.»( !!!)

۱۴- مرد از حق نکاح منقطع یعنی صیغه برخوردار است .

۱۵- ماده ۲۳ قانون ارتجاعی و قرون وسطائی قصاص به شوهر حق میدهد در صورتی که زن خود را در حال همبستری با غیر ببیند، او را بکشد.

۱۶- رژیم عقبگرای جمهوری اسلامی، سن قانونی ازدواج را برای دختران به ۱۳ سالگی تقلیل داده و حق تحصیل در مدارس روزانه را از زنان شوهر دار سلب کرده است .

۱۷- در ایران تحت سلطه رژیم تاریک اندیش جمهوری اسلامی، چادر بر زنان ستمدیده تحمیل گردیده و آنها حق ندارند بدون حجاب در معابر عمومی ظاهر شوند.

ما برای نشان دادن ماهیت عمیقا ارتجاعی و پوسیده و جنبه های ضد بشری لایحه قصاص، برخی از مواد این لایحه را برای اطلاع خوانندگان، در اینجا نقل میکنیم.

ماده ۷۰ لایحه قصاص میگوید:« هر گاه شخصی، یک چشم کسی را کور کند، قصاص میشود، گرچه جانی بیشتر از یک چشم نداشته باشد و با قصاص نابینا شود و چیزی بعنوان دیه به او داده نمیشود.»

ماده ۱۱۴ متذکر میشود:« مرد را هنگام رجم ( سنگسار کردن) تا نزدیکی کمر و زن را هنگام رجم، تا نزدیکی سینه در چاله ای قرار میدهند.آنگاه رجم مینمایند.»

ماده ۱۱۶ اضافه میکند:« سنگها در رجم نباید خیلی کوچک و همانند ریگهای ریز باشد که نام سنگ بر آنها صدق نکند و مناسب است که کوچک باشد.» و بالاخره در ماده ۱۳۴ چنین میآید:« هر گاه کسی چند بار شراب بخورد و بعد هر بار حد بر او جاری شود، در مرتبه سوم کشته میشود.»

اینک به نمونه های دیگری از قوانین قرون وسطائی متداول در ایران زیر سلطه رژیم پوسیده جمهوری اسلامی و مواضع بغایت ارتجاعی زن ستیزانی نظیر خمینی در مورد مساله زن ، اشاره میکنیم.

خمینی طی مصاحبه هائی با اوریانا فالاچی در سال ۱۳۵۸، در پاسخ به سئوال این خبرنگار معروف بین المللی در مورد اعدام زن آبستن ۱۸ ساله ای در بهشهر به جرم زنا چنین گفت:« آبستن ؟ دروغ است ……در اسلام چنین وقایعی اتفاق نمیافتد. زن آبستن را اعدام نمیکنند. سوال: دروغ نیست امام. تمام روزنامه های ایران در باره آن نوشتند و همچنین در تلویزیون میز گردی تشکیل شد. برای اینکه به مردی که با او زنا کرده بود فقط صد ضربه شلاق زده بودند. جواب: اگر اینطور است شاید حقش بود. من چه میدانم…. از این مسائل صحبت نکنیم، خسته شدم» (اطلاعات ۱۵ مهر ۱۳۵۸ )

خمینی، دژخیم خلقهای ایران، همچنان در تیرماه۱۳۵۸ در باره قطع دست دزدان و اعدام متهمین به فحشا در جمهوری اسلامی چنین گفت: « اعدامهائی که در اسلام است اعدام رحمت است(!!) وقتی که یک حد ار حدود الهی واقع شود، یک جامعه اصلاح میشود. اگر چهار دزد را در مجمع عمومی دست ببرند تمام میشود.(!!) این همان غده سرطانی است که طبیب برای حفظ یک انسان، ناچار است که این غده را بیرون بیاورد. بعضی از این حقوقدانها اصلا اسلام را نمیشناسند.» ( آیندگان ۱۲ تیر۱۳۵۸ )

بخش اول ماده ۲۳ لایحه قصاص چنین میگوید:« قتل عمد فقط با شهادت دو مرد عادل یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا یک مرد عادل و قسم مدعی ثابت میشود.»

ماده ۲۳ این لایحه ارتجاعی متذکر میشود:« قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعا مستحق کشتن نباشد پس اگر مستحق قتل باشد، مانند کسی که به پیغمبر اکرم ( ص) یا ائمه اطهار(ع) یا حضرت زهرا(ع) دشنام دهد، یا کسی که به حریم انسان تهاجم نموده و دفع آن به جز با قتل میسر نشود، یا آنکه شوهر، کسی را در حال زنا با زن خود به بیندکه کشتن هر دوی آنها برای (خصوصا ) شوهر جایز است و قصاص قاتل جایزنیست.»

در ماده ۹۱ میخوانیم :«زنا با شهادت ۴ مرد عادل یا سه مرد عادل با دو زن عادل ثابت میشود. خواه موجب حد جلد باشد، خواه موجب رجم.

تبصره ماده ۹۲: « گواهی زنها به تنهائی یا بانضمام گواهی یک مرد عادل، زنا را ثابت نمیکند، بلکه آن گواهان مورد حد افترا قرار میگیرند.» (!!)

ماده ۱۲۸ میگوید:« شهادت زنها به تنهائی یا به ضمیمه مرد ، حد مسکر را ثابت نمیکند.» در دیگر موارد لایحه قصاص نیز یا حقوق زن کاملا نادیده گرفته شده و یا زن نصف مرد منظور شده است .

رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی که در عرض ۳۱ سال گذشته، تعداد بیشماری از زنان ستمدیده متهم به فحشا را اعدام کرده است، خود عامل اصلی گسترش دامنه فحشا ، اعتیاد و فساد در کشور میباشد. سبب شیوع انواع مفاسد اجتماعی در ایران، چیزی جز وجود رژیمهای استبدادی و ضد مردمی نظیر رژیم جمهوری اسلامی ، تسلط امپریالیسم جهانی بر شئون کشور و سلطه نظام ناعادلانه سرمایه داری نمیباشد.

در مورد ریاکارانی همچون سردمداران مکار جمهوری اسلامی که در حرف خود را سالوسانه پاک ومنزه نشان داده و در عمل، مرتکب انواع فساد وسیه کاریها میشوند، حافظ ، شاعر آزاد اندیش ،چه خوش میگوید:

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند

چون به خلوت میرسند، آن کار دیگر میکنند

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند

و رباعی زیبای خیام نیز، افشاگر ملایان و شیخان شیاد و ریاکاری است که انواع تباهیها را پنهان و آشکار مرتکب میشوند و چهره چرکین خود را در نقاب مکر و سالوس ، مخفی نگهمیدارند.

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هر روز بدام دگری پا بستی

گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم

اما تو چنان که مینمائی ، هستی؟

روزی که توده های بپاخاسته وزحمتکش ایران با انقلابی سهمگین، رژیم ارتجاعی و ضد خلقی جمهوری اسلامی را سرنکون ساخته و حکومتی انقلابی و دمکراتیک جایگزین آن نمودند، آزادی و دمکراسی در این کشور استقرار یافته و در چنین شرایطی است که زنان تحت ستم و در درجه نخست زنان کارگر و زحمتکش از چنگ تبعیض و استثمار و ستمدیدگی و زن ستیزی، رها خواهند شد.
درود بر همه آزاد اندیشان

آنچه مرا به فکر انداخت تا این جستار را ایجاد نمایم ، بررسی خشونتهای وحشتناک و خطرناک اسلام به عنوان یک مذهبی است که صدها میلیون نفر به آن اعتقاد دارند.

اساسا ، یکی از چیزهایی که مدام در قرآن میبینیم ، مدام تکرار آیات عذاب ، عذاب الیم و دردناک ، آتش و مواخذه و کیفر است.
حال مقایسه فرمایید با دیگر ادیان و مکاتب که به آسمانی یا غیر آسمانی بودن آنها کاری نداریم.

بنده اینگونه عرض میکنم که حتی اگر بپذیریم که آیات و احادیث و ... متعددی در این دین به قوا خودش جامع !!! وجود دارد ، خشونت و جنایت بسیار بیشتر بر پیروانش تاثیر گذاشته و اثرات مخرب وحشتناکی بر روح و روان جوامع نهاده است.

سوره المائدة آيه 33
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
كيفر آنان كه با خدا و پيامبرش مي جنگند ، و در زمين به فساد و تباهى مي كوشند ، فقط اين است كه كشته شوند ، يا به دارشان آويزند ، يا دست راست و پاى چپشان بريده شود ، يا از وطن خود تبعيدشان كنند . اين براى آنان رسوايى و خوارى در دنياست ، و براى آنان در آخرت عذابى بزرگ است

سوره التوبة آيه 5
فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
پس هنگامي كه ماه هاى حرام سپرى شود ، مشركان را هر جا يافتيد ، بكشيد و به اسيرى بگيريد و محاصره كنيد و در هر كمين گاهى به كمين آنان بنشينيد ; ولى اگر توبه كردند و نماز را بر پا داشتند و زكات پرداختند ، پس آزادشان گذاريد ; زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .

سوره = الاحزاب آيه = 61
مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا
طردشدگان اند ، هرجا كه يافت شوند بايد دستگير شوند ، و به سختى به قتل برسند .

سوره = محمد آيه = 4
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس هنگامي كه با كافران روبرو شديد ، گردن هايشان را به شدت بزنيد تا آن گاه كه بسيارى از آنان را با سختى و غلظت از پاى درآوريد ، در اين هنگام آنان را محكم ببنديد ، يا بر آنان منت نهيد [ و آزادشان كنيد ] ، يا از آنان [ در برابر آزاد كردنشان ] فديه و عوض بگيريد تا آنجا كه جنگ بارهاى سنگينش را بر زمين نهد . اين است [ فرمان خدا ] ; و اگر خدا مي خواست [ خود بدون فرمان جنگ ]از آنان انتقام مي گرفت [ ولى به جنگ فرمان داد ] تا برخى از شما را به وسيله برخى ديگر بيازمايد ، و كسانى كه در راه خدا به شهادت رسيده اند ، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمي كند .

سوره = الانفال آيه = 12 صفحه = 178 جزء = 9 حزب= 18
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم ، پس مؤمنان را [ براى نبرد با دشمن ] ثابت قدم داريد ، [ و ] به زودى در دل كافران ترس مي اندازم ، پس سرهايشان را در هم كوبيد و همه انگشتانشان را قطع كنيد .
کتاب مقدس


کتاب مقدس شامل «عهد عتیق» و «عهد جدید» است.
عهد عتیق

نام این بخش از کتاب مقدس یعنی «عهد عتیق» بر خلاف معنایی که از کلمه «عهد» در زبان فارسی برداشت شده (یعنی عهد به مفهوم یک دوره زمانی) به معنای «دوره کهن» نیست. این عبارت به معنی دقیق به عهد و پیمانی اشاره می‌کند که خداوند با ابراهیم بست. مفهوم کلی این پیمان این بود که خداوند او را انتخاب نمود تا نخستین انسان پس از آدم باشد که با او ارتباط نزدیک برقرار می‌نماید و او نیز به خداوند ایمان آورد. خداوند همچنین وعده ازدیاد نسل را به وی داد که مدتی بعد توسط اسحاق (همان پسر که یهودیان و مسیحیان عقیده دارند ابراهیم او را برای قربانی کردن به کوه برد) عملی گردید. خداوند همچنین نشانه‌ای برای این عهد و پیمان مقرر نمود که آن بریدن قسمتی از پوست اضافی آلت تناسلی مردانه(ختنه) است.این بخش از «کتاب مقدس» شامل: شرح چگونگی خلقت جهان و نوع بشر و سپس شرح زندگی و ارتباطات روحانی نخستین پیامبران از ابراهیم به بعد است. این بخش با کتاب پیدایش شروع می‌گردد و پس از چند بخش که حاوی توضیحات کلی در مورد زندگی پیامبران پس از ابراهیم است، کتاب تورات وسپس کتب پیامبران پس از موسی را شامل می‌شود. دو بخش متفاوت نیز در کتاب عهد عتیق وجود دارد که به اشعار دو پیامبر یعنی داوود و سلیمان نبی می‌پردازد. این دو کتاب به ترتیب «مزامیر داوود» و «امثال سلیمان» نام دارند. بخش قابل توجهی از اشارات به آمدن مسیح در آینده، در کتاب «مزامیر داوود» - که حاوی گفتگوی داوود نبی با خداوند و نیز سخنانی که داوود به هدایت روح و وحی خداوند می‌گوید (در قالب بیش از ۵۰۰ قطعه شعری) - آمده‌است. عهد عتیق کلا شامل ۳۹ کتاب است.
تاریخ‌شمار ابتدای مسیحیت


۳۳ میلادی
در این سال عیسی مسیح از سوی مقامات رومی که آموزه‌های او را تهدیدی علیه خود می‌پنداشتند، مورد محاکمه قرار گرفت و به اعتقاد مسیحیان مصلوب و به اعتقاد مسلمانان به اسمان چهارم عروج کرد.


۳۷ میلادی
پولس اهل تارسوس (از شهرهای یونان قدیم)، با دیدن صحنه‌ای در جادهٔ دمشق، به دین مسیحیت می‌گرود و مأموریت خود را برای تبلیغ و مسیحی کردن غیر یهودیان، آغاز می‌کند.


۴۲ میلادی
شمعون ملقب به پطرس (از حواریون مسیح) که برای قرن‌های متمادی به عنوان اولین پاپ، مقام او را جشن می‌گیرند، نخستین جامعهٔ مسیحی را در رم بنیانگذاری می‌کند.


۶۴ میلادی
مسیحیان به خاطر آتش سوزی شهر رم مورد اتهام قرار گرفتند. امپراتور نرون طی تلاشی برای بدست آوردن مجدد محبوبیت خود، آنان را مورد شکنجه و آزار قرار می‌دهد. پطرس قدیس (سنت پیتر) در این زمان کشته می‌شود.


۷۰ میلادی
رومیان اورشلیم (بیت المقدس) را پس از شورش یهودیان بر علیه حکومت آنان، شدیداً تخریب می‌کنند. بسیاری از یهودیان از اورشلیم اخراج می‌شوند. مسیحیان در این شورش علیه رومیان شرکت نمی‌کنند. رم به مرکز حرکت‌های رو به رشد مسیحی تبدیل می‌شود.


۳۰۱میلادی
تیرداد یکی از پادشاهان ارمنستان، در سال ۳۰۱ میلادی دین مسیحیت را در سرزمین ارمنستان رسمی و آزاد اعلام می‌کند و این در حدود ۱۲ سال زودتر از رسمی‌شدن دین مسیحیت در امپراتوری روم است.[۷]


۳۰۴ میلادی
جوامع مسیحی در اطراف مدیترانه به صورت گروه‌هایی جمع شده و از آنجا تا بریتانیا و درهٔ نیل در مصر، رفتند.


۳۱۳ میلادی
به سبب پشتیبانی امپراتور کنستانتین، مسیحیت خیلی سریع به قویترین مذهب در امپراتوری روم تبدیل شد.


۳۲۵ میلادی
اولین گردهمایی رهبران کلیسای مسیحیت برای تبیین عقاید مسیحیت و سازماندهی جامعهٔ مسیحیت در نیقیه تشکیل شد. اعتقاد نامهٔ حواریون با اعتقاد نامهٔ نیقیه (مجموعه‌ای از باورهای پایه‌ای اعتقادی مسیحیان) نوشته می‌شود. بعد از تعریف و پذیرش این اعتقادنامه، فرقه‌ها و افرادی که الوهیت مسیح را نمی‌پذیرفتند (مانند آریوس) به عنوان بدعت شناخته شدند.


۳۳۰ میلادی
روم جدید در بیزانس توسط کنستانتین، پایه‌گذاری و دوباره به کنستانتینوپول (استانبول کنونی)، نام‌گذاری شده وبه عنوان پایتخت امپراتوری مسیحیت، ساخته می‌شود.


۳۸۱ ـ ۳۹۱ میلادی
در طول حکومت امپراتور تئودوسیوس، مسیحیت به صورت دین رسمی امپراتوری روم درمی‌آید. پیروان غیرمسیحی کافر و بدعت‌گذاری در مسیحیت (افکار مخالف دیدگاه‌های مسحیت) غیرقانونی اعلام می‌شود.
فیلیپ یانسی :

(( کسی که سنگ احکام ظاهری را به سینه میزند ، همچون کسی است که در روشنائی چراغی ایستاده که بر ستونی نصب شده است . جائی که او ایستاده روشن ونورانی است ، اما نمیتواند از آن مکان قدمی جلوتر برود . اما کسی که از تعالیم عیسی پیروی میکند ، مانند کسی است گه چراغی را بر سر چوبی بلند ویا نه چندان بلند پیش روی خود حمل میکند . در نتیجه نوری که پیش روی اوست همواره مناطق تازه ای را درمقابل او روشن میکند و او را به پیش رفتن نشویق می نماید . به عبارت دیگر نشانه بلوغ روحانی تان نه به میزان پاکی شما ، بلکه به میزان آ گاهی شما از ناپاکی تان است ، و همین آگاهی است که در را به روی فیض میگشاید . ))


پولس کیست؟
 نقش او در مسیحیت کدام است؟


عیسی‌(ع) سه سال به اجرای مأموریت خود می‌پردازد تا اینکه یهودیان او را به صلیب می‌کشند. بخش‌هایی از عهد جدید نشان می‌دهد که آن حضرت، شمعون پطرس را – که نخستین ایمان آوردنده به او[1] و بزرگ‌ترین حواری آن حضرت بود- به جانشینی در امور ظاهری و معنوی منصوب کرد.[2]

باب‌های اوّلیه کتاب اعمال رسولان نشان می‌دهد پطرس رهبری امّت مسیحی را بر عهده داشت؛ ریاست جلسات در تصمیم‌گیری‌های مهم با او بود؛ سخنگوی حواریون بود و با غیر‌مسیحیان سخن می‌گفت و آیین خود را بیان می‌کرد؛ مانند عیسی معجزه می‌کرد و بیماران را شفا می‌داد. امّا از باب نهم این کتاب، شخصیت دیگری بنام پولس مطرح می‌شود. او فردی یهودی و سختگیر بود که مسیح را ندیده بود و به شکنجه مسیحیان می‌پرداخت.[3]پولس برای دستگیری مسیحیان حدود سال 40م، یعنی10سال بعد از صعود عیسی، به سوی دمشق رفت و به گفته نویسنده کتاب اعمال رسولان، در همین سفر بود که در نزدیکی شهر دمشق مکاشفه‌ای برای او رخ داد و بدین ترتیب ایمان آورد. پولس به تبلیغ مسیحیت پرداخت و از آنجا که پولس جایی میان یهودیان نداشت، به قسمت‌های دیگر امپراتوری رم سفر کرد و به تبلیغ در میان غیر‌یهودیان پرداخت. و از این به بعد نقش پولس در مسیحیت روز‌به‌روز پررنگ‌تر می‌شود تا جایی که او به شخصیت دوم دنیای مسیحی تبدیل شد و اگر تلاش‌های او نبود شاید مسیحیت به عنوان یک فرقه یهودی باقی می‌ماند و هرگز به صورت یک آیین متمایز از یهودیت در نمی‌آمد.[4]

براساس آنچه در کتاب مقدّس و به طور مشخص، بخش اَعمال رسولان منعکس و مضبوط است، سهم پولس در بسط و انتشار تعالیم مسیح از دیگر رسولان به مراتب بیشتر بوده است. سهم آموزه‌ای و نقش تبشیری او، بر حسب ظاهر، از عیسی نیز بیشتر است؛ چراکه اگر عیسی حداکثر سه سال فعالیت تبشیری، آن هم فقط در دو استان یهودیه و جلیله داشت، طول مدت فعالیت پولس بیش از 35 سال بود و پیام بشارت را تا قلب امپراتوری روم نیز برد. رتبه نخست پولس در میان رسولان، علاوه بر شرح فعالیتهای تبشیری‌اش در اَعمال رسولان، از طریق رسائل پذیرفته شده از وی و حجم آن در مجموعه کتاب مقدّس نیز به‌روشنی قابل کشف است؛ به‌گونه‌ای که عهد جدید حاوی چهار انجیل است که یکی از این اناجیل به قلم لوقا، از شاگردان و همراهان پولس است. لوقا همان کسی است که اَعمال رسولان را نیز به رشته تحریر درآورده و مهم‌ترین و بیش‌ترین سهم را در آن، به گزارش خدمات پولس اختصاص داده است. از 21رساله پذیرفته شده در عهد جدید، 13رساله به پولس رسول تعلق دارد که اتّفاقاً در قیاس با رساله‌های دیگر طولانی‌تر هم هستند. سهم پطرس، با تمام احترام و شأنی که به واسطه توصیه و تمجیدهای عیسی از وی دارد، در کلِ عهد جدید، تنها دو رساله‌ است. اینکه بسیاری بر این باورند که مسیحیت آفریده دست پولس است، به‌ این دلیل است که نزدیک به نیمی از حجم کتاب مقدّس مسیحیان، یا دربارة اوست و یا به قلم اوست.[5] میشل در مقایسه میان پولس و دیگر رسولان می‌گوید: «در‌حالی‌که او فردی شهری، دیوانی و مطلع از شریعت یهود و آشنا با فلسفه یونان بود، دیگر رسولان و شاگردان عیسی، ماهیگیرانی[6]ساده‌دل بودند.»[7] البته پولس مدعی است که تمامی مطالبش، کلماتی است که عیناً از روح پاک خدا الهام گرفته است.[8]

اکنون باید دید پولس چه نقشی در مسیحیت و شریعت‌زدایی از آن داشته است. پولس نجات را تنها متکی بر فیض الهی،[9] ایمان به مسیح و خون ریخته‌شده خداوند[10] می‌داند و عمل به شریعت را بی‌تأثیر و غیر‌ضروری اعلام می‌کند.[11] او اساساً نجاتِ از طریق شریعت را میسر نمی داند و همین امر را علت این می‌داند که خداوند فرزندش را برای نجات بشریت فرستاده است.[12] او اعمال شریعت را دستوراتی موقتی می‌داند که با آمدن عیسی دیگر اعتباری نداد؛[13] چرا که شریعت، مجازات گناه اوّلیه انسان بود و با آمدن عیسی و برداشتن گناه اوّلیه، بشریت از زیر بار شریعت آزاد شد[14] و مسیر خدمت به خدا کاملاً دگرگون شد.[15]او فصل‌الختام حرف‌های خود را در این جمله خلاصه می‌کند: «فقط در یک صورت، دیگر کسی گناه نمی کند و آن موقعی است که هیچ شریعتی نباشد.»[16]

بیداری روحانی

بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح می‌آیند و به او ایمان می‌آورند، عمیقا احساس خوشی، محبت و آزادی می‌کنند. آنان خود را به عیسی نزدیک احساس می‌کنند. قلب آنان در اشتیاق به خدمت او می‌سوزد. اما با گذشت زمان، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته، اغلب دیگر اثری از آن دیده نمی‌شود. چرا چنین می‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ ما چگونه می‌توانیم تجارب اولیه روحانی خود را مجددا تجربه کنیم؟

در زندگی مسیحی ما، مشکلی بزرگتر از این نیست که شور وشوق و محبتمان نسبت به عیسی کم شود. عیسی این سخنان هراس آور را خطاب به کلیسای افسس بر زبان آورد: «لکن‌ بحثی‌ بر تو دارم‌ که‌ محبت‌ نخستین‌ خود را ترک‌ کرده‌ای. پس‌ بخاطر آر که‌ از کجا افتاده‌ای‌ و توبه‌ کن‌ و اعمال‌ نخست‌ را بعمل‌ آور والا بزودی‌ نزد تو می‌آیم‌ و چراغدانت‌ را ازمکانش‌ نقل‌ می‌کنم‌» (مکاشفه ۲: ۴-۵).

هرگاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک می‌کند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا می‌شود، شیطان بسیار خشمگین می‌گردد. بنابراین، از لحظه‌ای که شخصی مسیحی می‌شود، شیطان با هر سلاحی که در اختیار دارد، او را مورد حمله قرار می‌دهد. هدف اصلی شیطان این است که محبت ایماندار را نسبت به عیسی از بین ببرد. او می‌داند که نمی‌تواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید (یوحنا ۱۰: ۲۸)، اما می‌تواند او را به ایمانداری غیر موثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد. و او اغلب موفق به انجام این کار می‌شود.

به همین جهت، ما اغلب نیاز داریم تا از نظر روحانی بیدار شویم. و این امر نه تنها نیاز اشخاص است، بلکه کلیساها نیز به چنین بیداریی نیاز دارند. ما باید پیوسته خود را تفتیش نماییم. آیا ما عیسی را بیش از هر چیز دیگر در جهان دوست داریم (مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا ملکوت خدا را قبل از هر چیز دیگری می‌طلبیم (متی ۶: ۳۳)؟ آیا ما با دیگر خواهران و برادران مسیحی خود در محبت و مشارکت کامل به سر می‌بریم (اول یوحنا ۱: ۷، ۴: ۲۰)؟ آیا هر روزه ثمره روح‌القدس را در زندگی خود تجربه می‌کنیم (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳)؟ آیا در زندگی ما قدرت روحانی وجود دارد؟ در کلیسای ما چطور (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۸)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات منفی باشد، پیدا است که به بیداری روحانی و تجدید حیات نیاز داریم.

یکی از دلایل اصلی مطالعه کلام خدا این است که تجدید حیات و بیداری روحانی را تجربه کنیم. یکی از دلایل نوشته شدن این کتاب تفسیر نیز همین است. هنگامی که این تفسیر را مطالعه می‌کنید، دعای شما این باشد که کلام خدا برای شما معنی و قدرت جدیدی بیابد و مانند چشمه حیات در قلبتان جاری شود. هنگامی که این کتاب تفسیر را مطالعه می‌کنید، برای بیداری در قلبتان و کلیسایتان دعا کنید.

اکنون بیایید به موضوع بیداری روحانی نگاهی بیندازیم. قبل از هر چیز، ببینیم بیداری روحانی چیست؟ بیداری روحانی احیا شدن محبت نخستینمان نسبت به مسیح است. بیداری روحانی به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است و نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند. بیداری روحانی به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است. بیداری روحانی به معنی تصدیق گناهانمان و درخواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است. بیداری روحانی به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی است.

بیداری روحانی زمان جد و جهد عمیق روحانی است. با وجود این، بیداری روحانی به معنی غرق شدن در عواطف افسار گسیخته نیست؛ بلکه زمان دعا، تعمق و ارزیابی عمیق وضعیت روحانی خویشتن می‌باشد؛ و نیز زمان نزدیک شدن به عیسی است. بیداری روحانی همچنین زمان عیان شدن دو رویی و خود فریبی ما است. بیداری روحانی زمان آشکار شدن نزاع، روحیه عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است. بیداری روحانی زمان وقوع تغیرات عمیق در ما است به گونه‌ای که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند. علاوه بر همه اینها، بیداری روحانی زمان نازل شدن قدرتمندانه روح‌القدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند. بیداری روحانی چگونه آغاز می‌شود؟ بیداری روحانی تقریبا همیشه با آگاهی از گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. وجود گناه یکی از دلایلی است که وقوع بیداری روحانی را اجتناب ناپذیر می‌سازد. روش اصلی شیطان، وسوسه ما به گناه کردن است. هنگامی که ما گناه می‌کنیم، از خدا جدا می‌شویم و روح قدوس خدا را در درون خود محزون می‌سازیم. در این حالت، مشارکت ما با عیسی قطع می‌شود و ما خوشی، آرامش و قدرت خود را از دست می‌دهیم. اگر گناهی در ما نباشد، نیازی به بیداری روحانی نخواهیم داشت. بنابراین، بیداری روحانی با تصدیق گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود.

ما دوست نداریم خود را گناهکار به حساب بیاوریم. ما گناهان خود را تقلیل می‌دهیم و حتی گاهی وجود آنها را هم انکار می‌کنیم. گاه وضعیت ما به وضعیت آن جوان ثروتمند می‌ماند که به عیسی گفت از دوران کودکی همه احکام را حفظ کرده است (مرقس ۱۰: ۱۷-۲۱). او اطمینان داشت که هیچ گناهی در زندگی‌اش نیست!

اما حتی اگر ما گناه خود را نبینیم، خدا همه چیز را می‌بیند. گناه صرفا زیر پا گذاشتن یک حکم الهی نیست. هر آنچه که با اراده مکشوف شده خدا در کتاب مقدس تضاد داشته باشد، گناه محسوب می‌شود. به این ترتیب، گناه شامل برخوردها و نگرشهای نادرست نیز می‌شود، یعنی شامل خود پرستی، غرور، حسادت، طمع، رنجش و تلخی، اضطراب و بی وفایی. گناه تنها به معنی انجام عمل نادرست نیست، بلکه به معنی انجام ندادن عمل صحیح نیز می‌باشد (یعقوب ۴: ۱۷). گناه به معنی دوست نداشتن خدا با تمامی دل و تمامی جان و تمامی فکر و تمامی قوت است (مرقس ۱۲: ۳۰). گناه به معنی دوست نداشتن همسایه مان همچون نفس خودمان می‌باشد (مرقس ۱۲: ۳۱). گناه به معنی عدم مقاومت تا آخر است (مرقس ۱۳: ۱۳). گناه به معنی نرساندن پیام انجیل به دیگران است، در شرایطی که فرصت انجامش را داریم (اول پطرس ۳: ۱۵). گناه به معنی عدم رسیدگی به نیاز برادرمان است (متی ۲۵: ۴۱-۴۵). با این اوصاف، چه کسی از میان ما می‌تواند بگوید که گناهی در زندگی‌اش نیست (اول یوحنا ۱: ۸)؟

بنابراین، نخستین گام در بیداری روحانی، اعتراف کردن به گناهانمان است. بیایید بهایی را که عیسی برای پاک کردن ما از گناهانمان پرداخت، به یاد آوریم و از روح‌القدس بخواهیم تا گناهان مخفی مان را بر ما مکشوف سازد. اکنون سوالاتی را مطرح خواهیم ساخت. این سوالات را از خودتان بپرسید. جوابی که به هر یک از آنها می‌دهید، مشخص می‌سازد که کدام قسمتها از زندگی تان را هنوز به حاکمیت عیسی تسلیم نکرده اید.

آیا چیزی هست که من آن را بیشتر از خدا دوست داشته باشم، مانند خانواده ام، کارم، لذت و خوشی و خودم (متی ۶: ۳۳؛ مرقس ۱۲: ۳۰)؟

آیا در مورد شرایط خاصی در زندگی ام علیه خدا گله و شکایت کرده ام (اول قرنتیان ۱۰: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۸)؟

آیا دوست دارم مورد تحسین دیگران واقع شوم؟ آیا دوست دارم به خاطر کار نیکویی که انجام داده ام، تحسین شوم؟ آیا دوست دارم که در مرکز توجه دیگران باشم (متی ۶: ۱-۵؛ یوحنا ۱۲: ۴۳)؟

آیا نسبت به دیگران ناشکیبا هستم؟ آیا روحیه عیب جویی دارم؟ آیا هنگامی که دیگران از من انتقاد می‌کنند، نسبت به این موضوع حساسیت دارم و از کوره در می‌روم؟ آیا در ارتباط با دیگران زود رنج هستم؟ آیا تلخی و آزردگی خاصی در قلبم وجود دارد (عبرانیان ۱۲: ۱۵)؟

آیا شخصی لجباز هستم؟ آیا شخصی متعصب و اهل نزاع و مجادله هستم؟ آیا همیشه مطمئنم که حق با من است؟ آیا سخنان گزنده و طعنه آمیز به دیگران می‌زنم (فیلیپیان ۲: ۳؛ افسسیان ۵: ۲۱)؟

آیا از سخنان دیگران می‌ترسم؟ آیا از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنم؟ آیا استعدادهایی را که خدا به من بخشیده است، پنهان می‌کنم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟

آیا نسبت به کسی حسودم؟ آیا هنگامی که کسی شکست می‌خورد، در عمق قلبم خوشحال می‌شوم؟ آیا هنگامی که کسی به موفقیت دست می‌یابد، در عمق قلبم غمگین می‌شوم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟

آیا موضوعی هست که در مورد آن با صداقت کامل رفتار نکرده ام؟ آیا حقیقتی هست که آن را پنهان ساخته ام؟ آیا تلاش می‌کنم ضعف‌های خود را بپوشانم؟ آیا سعی می‌کنم تصویری غیر واقعی از خود به دیگران بدهم که با تصویر واقعی خودم منطبق نیست؟ آیا در مورد مسائل مختلف اغراق می‌کنم (متی ۲۳: ۲۷-۲۸؛ یعقوب ۵: ۱۶)؟

آیا شخصی دلسرد و افسرده هستم؟ از توکل کردن کامل به خدا سر باز می‌زنم؟ آیا ایمان و اتکایم به خدا ضعیف شده است (رومیان ۱: ۱۷، ۱۴: ۲۳؛ عبرانیان ۱۱: ۶)؟

آیا زندگی روحانی من شکلی ظاهری دارد و نشاط روحانی ام را از دست داده ام؟ آیا نگرانی خود را نسبت به کسانی که مسیح را نمی‌شناسند، از دست داده ام؟ آیا از نظر روحانی ضعیف شده ام؟ آیا زندگی روحانی ام نه سرد و نه گرم هست؟ آیا زندگی مبتنی بر شاگردی را ترک کرده ام (مرقس ۸: ۳۴؛ مکاشفه ۲: ۴-۵، ۳: ۱۵-۱۶)؟

آیا با دنیا همنوا شده ام؟ آیا همانند بی ایمانان فکر می‌کنم؟ آیا شروع به دوست داشتن دنیا و لذت‌های آن کرده ام (رومیان ۱۲: ۲؛ اول یوحنا ۲: ۱۵-۱۷)؟

اگر پاسخ هر یک از این سوالات مثبت باشد، یعنی اینکه در آن زمینه گناه می‌کنیم؛ این گناه را باید نزد خدا اعتراف کنیم. اگر چنین کنیم، راه را برای خدا باز کرده ایم تا ما را بیدار سازد. اما اگر چنین نکنیم، روز به روز ضعیف تر شده، از خدا بیشتر دور می‌شویم.

گام دوم در بیداری روحانی توبه کردن از تمامی گناهانی است که روح‌القدس بر ما مکشوف می‌سازد. توبه به معنی تاسف عمیق از گناهانمان و سپس ترک کردن کامل آنها است. هنگامی که چنین می‌کنیم، خدا ما را می‌بخشد و ما را پاک می‌سازد (اول یوحنا ۱: ۹). اگر این بخشش و پاک شدن از گناهان را تجربه نکنیم، تنها یک دلیل برای این امر می‌تواند وجود داشته باشد و آن این است که به شکل کامل از گناهانمان بازگشت نکرده ایم.

گام سوم در بیداری روحانی، جبران خطایی است که نسبت به کسی مرتکب شده ایم (متی ۵: ۲۳-۲۴؛ لوقا ۱۹: ۸). شاید نیاز باشد که از کسی عذر خواهی کنیم، شاید نیاز باشد تا اموال کسی را که تصاحب کرده ایم، به او باز گردانیم. شاید نیاز باشد برای اعادده حیثیت کسی که از او بدگویی کرده ایم، کاری انجام دهیم. و مهم تر از همه، شاید لازم باشد تا کسی را ببخشیم زیرا رنجش و تلخی نسبت به شخصی دیگر، گناهی بزرگ است (متی ۶: ۱۲، ۱۴-۱۵).

گام چهارم در بیداری روحانی، وقف مجدد زندگی مان به مسیح است. ما باید تمامی بخشهای زندگی خود را به او تسلیم کنیم و نباید از تسلیم کردن چیزی ابا کنیم. ما باید با تمام وجود آماده اطاعت کردن از او باشیم و آنچه را که او از ما می‌خواهد، انجام دهیم (یوحنا ۱۴: ۱۵). ما متعلق به خود نیستیم، بلکه به او تعلق داریم (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰).

گام پنجم در بیداری روحانی، اعلام کردن آن وعده‌هایی است که خدا به کسانی که با قلبی قروتن و توبه کار به نزد او باز می‌گردند، وعده داده است. ما باید قلب خود را باز کنیم تا روح‌القدس آن را پُر سازد. خدا به ما حکم کرده که از روح‌القدس پُر شویم (افسسیان ۵: ۸). بنابراین، ما باید مشتاق پُر شدن از روح‌القدس باشیم؛ باید خود را تقدیم خدا کنیم تا پُر شویم (رومیان ۱۲: ۱). ما باید از خدا بخواهیم تا ما را پُر سازد (متی ۷: ۷-۸؛ لوقا ۱۱: ۱۳).

گام ششم در بیداری روحانی، اطاعت از روح‌القدس در زندگی است. کسی که زندگی‌اش تحت تسلط روح‌القدس نیست، نمی‌تواند از روح‌القدس پُر شود. پولس رسول می‌نویسد: «اما می‌گویم‌ به‌ روح‌ رفتار کنید، پس‌ شهوات‌ جسم‌ را به‌جا نخواهید آورد» (غلاطیان ۵: ۱۶). این امر کلید اصلی موفقیت و پیروزی در زندگی مسیحی است. داشتن یک زندگی پیروزمندانه بدین معنی است که مسیح خودش در ما زندگی کند (غلاطیان ۲: ۲۰). بنابراین، هدف ما این است که به شباهت مسیح درآییم (رومیان ۸: ۲۱). هدفی عالی تر از این نمی‌توان متصور شد.

بنابراین، برای تجربه کردن بیداری روحانی، باید این گامها را برداریم. اما این موضوع را به یاد داشته باشید که خود عمل بیدار شدن، تماما توسط روح‌القدس تحقق می‌یابد، به طریقی که او می‌خواهد و در زمانی که او معین می‌کند. پس از برداشتن همه این گامها، باید با انتظار به او بنگریم.

«و قوم‌ من‌ كه‌ به‌ اسم‌ من‌ نامیده‌ شده‌اند متواضع‌ شوند، و دعا كرده‌، طالب‌ حضور من‌ باشند، و از راههای‌ بد خویش‌ بازگشت‌ نمایند، آنگاه‌ من‌ از آسمان‌ اجابت‌ خواهم‌ فرمود، و گناهان‌ ایشان‌ را خواهم‌ آمرزید و زمین‌ ایشان‌ را شفا خواهم‌ داد» (دوم تواریخ ۷: ۱۴).

آه‌ای خداوند، ما را بیدار ساز!