جنبش زنان ايران پس از حوادث خرداد 1388

گفتگوي گلبرگ باشی با زيلا ايزنشتاين


مدرسه فمینیستی: اکنون دنيا شاهد حضور بي سابقه زنان ايراني در مبارزات دمکراتيک ملت ـ قبل و بعد از انتخابات رئيس جمهوري ۲۲ خرداد ـ است. در خرداد ماه ۱۳۸۸، ميليون ها زن چه طرفدار میرحسین موسوي و چه طرفداران محمود احمدي نژاد براي راهپيمايي به خيابانها سرازیر شدند. زنجيرهٔ انساني براي حمايت از نامزد ليبرال تر انتخابات (مير حسين موسوي) که در امتداد بسياري از خيابان هاي اصلي تهران گسترده می شد، متشکل از صدها هزار زن بود. گزارش شاهدان عيني حاکی از شجاعت هاي شگفت آور زنان، پير و جوان، متدین و غير مذهبي است که روزها و شب ها در خيابان ها پایکوبی کردند، گريه سردادند، فرياد زدند و حماسه آفریدند. اما دلیل این حضور گسترده زنان ایرانی به راستی چه بود؟

به عنوان يک دانشجوي رشته جنبش هاي اجتماعي و مسايل زنان ايران، معتقدم که اين حضور کم سابقه و تاثیرگذار به اين دليل است که زنان هزینه های گزافی براي زندگي کردن در يک حکومت مذهبي مردسالار (و پيش از آن در يک سلطنت استبدادي) پرداخته اند. دولت به راحتي، برابري حقوق زنان با مردان در قانون اساسي و در قوانين مذهبي نادیده گرفته و حتا حقوق ابتدایی زنان را زير پا گذاشته است، در حالي که هم زمان، اقدامات زن ستيزانه اي را در قوانین خانواده و قانون مجازات کيفري تصويب و به مورد اجرا گذاشته است. در راهپيمايي هاي پس از انتخابات، خیل عظیم زنان را در حرکت های شجاعانه، نمادين و مسالمت جویانه ديديم. هم چنين مي شنويم که اکنون پس از سرکوب خشن اعتراض های مسالمت آمیز، غم و اندوه عمیقی فراگير شده است. این غم و اندوه به خصوص در چهرهٔ صاف يا پر چين و چروک زنان بازتاب دارد زیرا آنان بيش از هر کس ديگري در چهار سال رئيس جمهوري مجدد احمدي نژاد بازنده خواهند بود.

به گمان من وقايع پيرامون انتخابات خرداد ۱۳۸۸ در ايران، فصلي جديد را در جنبش حقوق زنان در ايران گشوده است. باور دارم که حضور پر رنگ و گسترده زنان در فرآیند مبارزات دمکراسي خواهی ايرانيان، همان گونه که تاکنون دیده ایم، نشان دهنده پیشتازی گفتمان ها و سازمان هاي حقوق زنان است. هم چنين معتقدم که لازم است همه ما بار دیگر قالب های از پیش اندیشیده و پیش فرض های مان پيرامون جنبش حقوق زنان در ايران را مورد بازنگری قرار دهیم. براي اين کار شاید لازم است که دلایل حضور جنبش حقوق زنان را به شکلی مقایسه ای و با دیدگاهی جهانی تر پيوند زنیم، دیدگاهی که بتوان جنبش ها و مبارزات را به دور از مفاهيم دوگانه انگارانه: سکولار / مذهبي، داخلي/ خارجي و یا موج اول / موج دوم، مورد بررسی قرار داد.

بدين منظور به سراغ زيلا ايزنشتاين، نظريه پرداز پیشرو فمینیست رفتم. ایزنشتاین استاد علوم سياسي درIthaca College در نيويورک است. در میان آثار متعدد پژوهشی این استاد دانشگاه که غالبا در زمینه ضد جنگ، ضد نژاد پرستي و ضد امپرياليستي است می توان به کتاب «عليه امپراطوري: فمينيسم، نژادپرستي و غرب» اشاره کرد. فعالیت های فکری و فمینیستی ایزنشتاین مرا واداشت که به سراغش بروم زیرا مي خواستم بدانم که چه گونه فعاليت و ديدگاه تطبیقی او مي تواند به زنان ايران در شکل گيري يک واکنش فمينيستي تحول گرا، منتقدانه و پيشرو نسبت به شرايط کنوني در ايران، کمک کند. چرا که عمیقا باور دارم جنبش حقوق زنان در ايران آموزه های بسياري براي ساير زنان دنيا دارد _ گلبرگ باشی.

گلبرگ باشي: مي دانم که شما وقايع ايران را چه در بحبوحه انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و چه پس از آن دنبال کرده ايد. اولين بار با ديدن حضور اين همه زن در تظاهرات و راهپيمايي ها، به شما چه احساسي دست داد؟

زیلا ايزنشتاين: به لحاظ عاطفی خیلی سریع ارتباط برقرار کردم. نوعی احساس پشتيباني و هيجان داشتم. خیلی دلم مي خواست که در ایران و در میان شان باشم. با خودم فکر مي کردم که اين همه زن،چه پير و چه جوان، به چه مي انديشند و چه احساسي دارند. اميدوار بودم که حضور گسترده شان در اعتراض های مسالمت آمیز باعث شادابی و پر انرژي بودنشان شود، تا باعث ترس شان. اميدوار بودم که آنها و ديگر تظاهرکنندگان امنيت داشته باشند. اميدوار بودم که درخواست شان براي بازشماري مجدد آراء انتخابات، موفق شود. همچنين مي خواستم بيشتر دربارهٔ زناني که به خيابان سرازیر شده بودند، بدانم، مثلا: درباره باورهاي متفاوت آنها پيرامون رژيم کنوني احمدي نژاد، یا در باره دلایل و چگونگي حمایتي که از میرحسین موسوي مي کردند به خصوص دربارهٔ آن نمادي که همسر وي، زهرا رهنورد، براي آنها داشت. در ضمن بسيار مردد هم بودم و نگران از این که ممکن است رسانه هاي مهم و اصلي جهان اين داستانها را به درستي بازتاب ندهند. تقريبا تمام دوستانم و کساني که مي شناختم از حضور گستردهٔ زنان ایران در صفوف میلیونی تظاهر کنندگان شگفت زده بودند. گرچه احساس سر افرازي براي اين حضور گسترده بيش از تعجب بود، صرف نظر از فهم دلایل حضور آنها.

شايد بايد بگويم که من در حال حاضر بيش از يک دهه است به فمینيسم ايراني و مبارزات جنبش زنان در این کشور به طور خاص علاقه مند شده ام. راستش قصد داشتم که ارديبهشت ماه گذشته به ايران بروم. چندين فمينيست ايراني در اينجا، ايالت متحده آمريکا، به من در پيدا کردن زنان فعال و فمینیست در ايران کمک کردند، و من براي شرکت در کنفرانس بين المللي حقوق بشر با عنوان «صلح، حقوق بشر و مذهب» که قرار بود توسط «مرکز مطالعات حقوق بشر در دانشگاه مفيد قم» برگزار شود، درخواست کردم. واقعا اميدوار بودم که مقاله ام با عنوان "جنگ وحشت در حقوق زنان/ بشر" براي کنفرانس برگزيده شود. اما متاسفانه مورد قبول واقع نشد در نتیجه، سفرم هم منتفي شد. البته اگر علاقه مند باشيد، مي توانم يک نسخه از مقاله ام را برايتان بفرستم.

گلبرگ باشی: گمان مي کنم که افراد بسياري علاقمند هستند که مقاله اي را که شما قصد داشتيد در ايران ارائه بدهيد بخوانند. حالا با توجه به آنچه که شما تا کنون ديده و خوانده ايد، مي توانم از شما بپرسم که چه چيز جديد يا متفاوتي در حضور گستردهٔ زنان در جريان انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و حوادث پس از آن وجود دارد؟ چه چيزهاي متشابه و در عین حال، چه چيزهاي متفاوتي در اين جريانات مي بينيد؟

زيلا ایزنشتاین: ابتدا بايد بگويم که من ياد گرفته ام که همواره وقتي صحبت از فعاليت زنان و فمينيسم است بلافاصله از شباهت ها و تفاوت ها به طور هم زمان بپرسم. همیشه سعي مي کنم در ديدن" هر چيزي، به سادگي چيزهاي ديگر" محتاط باشم. هميشه چيز جديدي براي ديدن و فهميدن و یادگرفتن وجود دارد. من فعالانه سعي مي کنم که در مشاهداتم وسواس به خرج دهم و بسيار دقیق باشم. شاید این حساسیت و دقت سبب شده که بپذیرم که من از ديد يک مشاهده گر غربي و با قبول اقداماتی که مي پندارم فمينيستي باشند، واقعا به تحقیق و بينش و بررسي بيشتري احتياج دارم.

به عبارت ديگر، وقتي که حضور شگفتی آور زنان ايراني را در تظاهرات خيابانی ديدم، با خود فکر کردم که برخي از اين زنان خود را فمينيست نمي نامند بلکه به عنوان زناني که براي دمکراسي مي جنگند يا مسلمانان ضد امپرياليست، يا زنان ضد پدر سالاري اسلامي، يا کنشگران کمپين هاي "يک ميليون امضا" يا "ضد سنگسار" وصف مي کنند. بنابر اين من نیز به سهم خود، هم شگفت زده بودم و هم عميقا تحت تاثير قرار گرفتم.

تا حدودي اين تظاهرات من را به ياد «جنبش حقوق مدني آمريکا» می اندازد که در زمان کودکي ام در جريان بود. تا حدودي هم خاطره ی «جنبش ضد جنگ» را برایم تداعی می کند که در آن به عنوان يک زن جوان آمریکایی برای توقف جنگ علیه ویتنام شرکت داشتم. اما نکته ای که می توانم آن را برجسته کنم این که در هيچ يک از اين جنبش هاي سياسي، زن بودن و مرد سالاري به عنوان مشکلي که بايد حل شود، وجود نداشت. هويت سياسي من به عنوان يک زن يا يک فمينيست در واقع زيرمجموعهٔ مبارزات ديگر بود. ولی در اعتراض های عمومی هفته هاي اخير در ايران، زنان مرکز مبارزات به نفع دمکراسي بوده اند، با اين حال زن ستيزي و پدر سالاري اگرچه بدون عنوان خاص و کم فهميده شده، هم چنان يک مشکل عمیق اجتماعي است. مثلا از «فمينيسم» به طور مشخص نام برده نمي شود، در حالي که بر فعاليت زنان ارج گذارده مي شود. بسيار جالب و مهم است که بينديشيم به اين که چگونه فعاليت زنان را با فمينيسم راديکال بنيادين غنا ببخشيم. البته اينکه چنین مسئله ای در ايران چگونه پیش برود، هنوز به کندوکاو و پژوهش احتياج دارد.

زنان در سراسر دنيا، چه در تاريخ و چه در زمان معاصر، در الجزيره، مصر، هند، غنا، ويتنام، عراق، کوبا و همچنين در آمريکا و اروپا در خيابانها دست به اعتراض زده اند. آنها براي استقرار حقوق بشر، عليه جنگ هاي خانمان سوز، و نیز براي مراقبت از محيط زيست در همه ممالک دنیا تظاهرات کرده اند. به نظر می رسد آنچه در اين لحظه در جهان مهم است، چگونگي ديدن و نشان دادن اين مبارزات است. اگرچه زنان در انقلاب ۱۳۵۷ «وسيله» بودند و در نظر افکار عمومي به عنوان یک فاعل مستقل اجتماعی به شمار نمی آمدند اما طی 30 سال که از انقلاب می گذرد ديدگاه عمومي نسبت به زنان واقعا تغيير کرده است. در نتیجه، حضور زنان نمي تواند انکار شود. خاموش کردن فعاليت زنان به آساني گذشته نيست. با اين حال، اين فعاليت ها فاقد تئوري منسجم است. مثلا هنوز از نظر سياسي آن چنان که بايد داراي دموکراسي معنا دار باشد به رسميت شناخته نشده است. مثلا براي من تئوري ساختن به اين معنا است که يک نفر به يک جنسيت به طور جامع فکر کند که بايد زنان را به صورتي که ديده مي شوند يا ديده نمي شوند غير عادي و غير طبيعي جلوه دهد.

گلبرگ باشی: با توجه به اين که آنان در کشوري زندگي مي کنند که حقوق مدني زنان را به طور عمومي محدود مي کنند، آيا شما از حضور اين همه زن و ادعاي آنان در فضاي عمومي شگفت زده نشدید؟

زيلا آیزنشتاین: با توجه به آنچه در بالا گفته ام، خير. چون فکر مي کنم که چنین واکنشی کاملا منطقي و تا حدود زیادی مورد انتظار هم بود زیرا زنان ایران در سه دهه پیش و در شورش ها عليه محمد رضا شاه نقش کليدي داشتند. همين طور در به ثمر رساندن انقلاب ۷۹، اگر چه به دليل خيانتي که به حقوق بشر، خصوصا به حقوق زنان شد آنها از انقلاب ناامید شدند. حتماَ می دانید که انقلاب ها در طول تاريخ، به خاطره خيانت به زنان، اشتهار دارند.

من فکر مي کنم که زنان چه در حوزه هاي خصوصي و چه در عرصه هاي عمومي مثل بازار و کسب و کار و تحصيلات، واقعاَ قدرتمند تر شده اند. در عین حال، محدوديت هاي بيشتري عليه دستاوردهاي آنان ایجاد کرده اند. ماهیت سیاست های محدود کننده و "فشار بر زنان" در زمان آقای احمدي نژاد به طور دقيق به دليل تهديد بالقوهٔ زنان نسبت به تفسيرهاي زن ستيزانهٔ او از اسلام است. اگر زنان واقعاَ قدرتي نداشتند احتياجي به این همه فشارهاي قانوني و دولتی نبود که آنها را کنترل و سرکوب کنند. زنان نه فقط در ایران بلکه در همه نقاط دنيا در حرکت و تکاپو هستند و جهان را تکان مي دهند. آنان سه برابر در روز کار خانگي، مصرفي و کارگري مي کنند و حقوق کارگري مي گيرند. در واقع اين قدرت حقیقی و عینیت یافتهٔ زنان ايراني بود که در هفته هاي گذشته در کف خيابانها شکوفا شد.

گلبرگ باشی: همان طور که مي دانيد بسياري از فعالان حقوق زن در آمريکاي شمالي و اروپاي غربي به درستی نمي دانند که زنان ايراني مدت زيادي است که برای کسب حقوق و منزلت اجتماعی خود فعال هستند. به نظر شما ما چگونه مي توانيم اين مانع نظري و فرهنگي را از سر راه برداريم؟ چه گونه مي توانيم از حضور انبوه و مشارکت قابل مشاهدهٔ زنان به طور موثر و پايدار در موقعیت نسبي، فرهنگي و جهاني استفاده کنيم؟

ژيلا آیزنشتاین: اين جدايي و غفلت و نادیده انگاری که شما دربارهٔ آن مي پرسيد بخشي از يک «خودمحوربینی» بزرگ تر است که متاسفانه غرب تصور مي کند که دمکراسي غربی، پيشرفته ترين و معتبرترین نوع دموکراسی در جهان است. اين موضع غیرواقعی و یکسو نگر در نهایت باعث مي شود که ذهنيت متکبرانه ی امپرياليستي نتواند به ساير جنبش هاي دمکراتيک به عنوان منبع الهام بنگرد، منبعی که "ما" به عنوان "غرب" مي توانيم از آن درس بگيريم. البته بايد اين نکته را هم روشن کنم که اگرچه من واژه «غرب» را به کار می برم اما برای تحلیل روندهای فرهنگی و اجتماعی جهان، این واژه، کاربرد و مصرف چندانی ندارد زیرا "غرب" خيلي به "غير غرب" بدهکار است. در نتیجه براي فهم عمیق تر روندهای فرهنگي، نبايد آنها را دو شعبه کرد.

اين تکبر و جهل سبب مي شود بسياري از مردم در غرب تصور کنند که فمينيسم پدیده ای غربي است، به جاي آنکه تصور کنند که انواع مختلف فمينيسم وجود دارد. ببینید، من از «نسبيت فرهنگي» که اجازه قضاوت و انتقاد نمي دهد، صحبت نمي کنم بلکه از «تنوع فرهنگي» صحبت مي کنم که به طور بنيادي غني است. من در بارهٔ بسياري از اين نگراني ها و مسائل در "عليه امپراطوري و دام جنسيتي" صحبت کردم. در همان جا ايدهٔ راهنمايي هاي "polyversal" را نشان داده ام، در برابر ايدهٔ راهنماي "universal". "poly" به معني تنوع و تکثر است."versal " به ميان مي آيد و کل را به هم وصل مي کند. مقصود من يک کليتي است که تفاوت ها را تشخيص مي دهد، به جاي وحدت به معني يکي بودن و یکدست شدن.

گلبرگ باشی: بعد از اين مبارزات و با توجه به قول هاي به تعويق انداخته شده به زنان، و شماري از رخدادهاي مشابه، چگونه مي توانيم حالت جديد تري از فعاليت را تعريف و توسعه بدهيم؟

زيلا آیزنشتاین: من گمان نمي کنم که به اندازهٔ خود فعالان زن و فمنيست هاي گوناگون در ايران در رابطه با چهارچوب هاي مبارزاتی آنان بدانم. اما اگر از بيرون بخواهیم به اين قضيه نگاه کنیم (اگرچه در شرایط کنونی جهان هيچ چيز خارجي وجود ندارد)، فکر مي کنم که خيلي مهم است که وضعيت متفاوت زناني را که تظاهرات مي کنند و به يکديگر مي پيوندند تا صحبت کنند و احتياجات خود را به عنوان زن بيان کنند، بفهميم. نگراني هاي بسياري وجود دارد: اعتبار واقعي انتخابات، موقعيت حقوقي و حقوق راي دهندگان، حقوق مدني همگاني، حقوق زنان در جمهوري اسلامي، حقوق بنيادي ضد مرد سالاري زنان، و غيره ... من واقعاَ اميدوارم که مطالبات حقوق خاص براي زنان در جهت به راه اندازي يک دستور کار براي کسب حقوق مدني مورد استفاده قرار بگيرد. اين سبب بيشينه سازي موضع سياسي و حضور زنان در خيابانها با توجه به اينکه تعداد بي تناسب و غير متجانسي از زنان در خيابانها از خود و ديگران دفاع مي کنند هم مي شود. من زنان را به عنوان جامع ترين پایگاه براي بسيج کردن يک سياست جامع و بنيادين دمکراتيک مي بينم.

گلبرگ باشی: آيا شما فکر می کنید که ما بايد تعريف هاي قبلی مان از فمنيسم و فعاليت حقوق زنان را با ديدن آنچه در خيابان هاي ايران اتفاق افتاد، بازنگري کنيم؟ اگر بله، در چه جهتي؟ یعنی چگونه مي توانيم مطمئن باشيم که مسئلهٔ ايرانيان صرفاَ به مطالعه علمي و آکادميک مردم شناسان تنزل پیدا نکند، بلکه به عکس، تحلیل گران غربی اعتبار تحلیل های قبلی خود را زير سوال ببرند. ببینید نگراني من بسيار واضح است: به زودي ما نشريات و مطبوعات دانشگاهی زيادي را خواهيم داشت که مردم شناسان مي خواهند مبارزات مردمي ما را به وسيله ای برای ارضاء کنجکاوي های خود تقلیل دهند.

زيلا آیزنشتاین: فهم فمینيسم هم مانند فهميدن قدرت و چگونگي به وجود آمدن آن همواره احتياج به بازنگری و دوباره تعريف کردن دارد. اين ها همه در ارتباط با هم هستند. وقتي قدرت در جهان عوض مي شود، فمینيسم هم عوض مي شود که نشان دهندهٔ صورت هاي متغيير قدرت و امتياز است. فمینيسم هم مانند بسياري از زبانهاي سياسي همواره احتياج به اخترأع مجدد دارد. تاريخ جديد مي تواند فرمول هاي جديد بيافريند. من همچنان به عنوان "فمینيست ضد نژاد پرستي" ادامه مي دهم براي اينکه فمینيسم به عنوان يک هويت مشخص و قطعي از مبارزهٔ سياسي زنان است. راستش من هنوز نتوانسته ام براي آن يک جايگزين مناسب پيدا کنم.

برخي مواقع من پرسش "کنجکاوي هاي اتنوگرافيک" را مورد خطاب قرار داده ام. فرهنگستان ها غالبا تنها ديالوگ هاي قالبی و راويان پر قدرت و قانوني را در بر مي گيرند. به اين ترتيب، اتنوگرافي هاي حيرت آور قسمتي از يک تصوير بزرگتر سياسي هستند و زماني تغيير مي کنند که قدرت تغيير کند. و اما قدرت، به خصوص قدرت پدر سالاري در حال تغيير است. نمايش جهاني تظاهرات و راهپیمایی ها در ايران نشان دهندهٔ آشفتگي و پيچيدگي سياست در همه جا است. اعتراض های میلیونی مردم پس از اعلام نتایج انتخابات نشان داد که ایران خيلي بيشتر داراي دمکراسي هست تا ايالات متحدهٔ آمريکا. وقتي مردم ايران پنداشتند که در انتخابات تقلب شده به خيابانها ريختند. اما هنگامي که دادگاه عالي آمريکا به اشتباه جورج بوش را بر خلاف راي اکثريت به عنوان رئيس جمهور بعدي اعلام کرد، مردم در سکوت قبول کردند. پس از آن آمريکا و ساير دنيا هزينهٔ سنگيني را به خاطر يک دهه دموکراسي فاشيستي بوش و دیک چيني پرداخت کردند.

گلبرگ باشی: امروز پس از رخدادها و تحولاتی که در ايران ديديم، آيا فکر مي کنيد که شکاف همیشگی ميان فمینيسم مذهبي و فمینیسم سکولار همچنان پایدار خواهد ماند؟

زيلا آیزنشتاین: بله و خير. شکاف و تقسيم مذهب و سکولاريسم در ذهن تعداد زيادي از زنان در سطح دنيا وجود دارد و در ذهن برخي وجود ندارد. تعداد بسياري از زنان مسلمان، عميقا مذهبي هستند و در عین حال به شدت به حقوق زنان و آزاديهاي جنسيتي و برابري قانوني اعتقاد دارند. همچنين زنان سکولاري هستند که به هيچ وجه فمینيست نيستند. مجرم اصلي اينجا تنفر از زن و امتياز دادن به مرد سالاري است. در واقع مسئله اينجاست که بايد روي مسئلهٔ شرافت زنان و امکان انساني آنها ایستادگی کنیم و اجازه ندهيم که فقط بر روي يک بعد مسئله تمرکز شود، چه مذهبي و چه غيره. اگرچه در فرآیند مبارزه براي قانون هاي سکولار اتفاق های خوب و مثبتی رخ داده اما تاريخ سکولاريسم هم بي دردسر نبوده است. برای نمونه دولت سکولار بوش هزاران عراقي بيگناه را کشت، در حالي که معتقد بود که خدا آمريکا را پر برکت مي کند. بگذاريد اين مطلب را روشن کنم که من با بي اعتقادي به دين بزرگ شده ام، و همچنان هم بي اعتقاد هستم، ولي بسياري از زناني که من از آنها دربارهٔ فمینيسم بسیار آموخته ام، انسانهايي با اعتقاد هستند.

گلبرگ باشی: همان طور که مي دانيد، آقای حميد دباشي (محقق ايران و خاور ميانه) بر نامگذاری نسبت به حرکت اعتراضی مردم ایران تحت عنوان جنبش حقوق مدني و نه "پيشروي يک انقلاب ديگر" اصرار مي ورزد. ایشان به طور ویزه، اين جنبش را با جنبش حقوق مدني آمريکا مقايسه مي کند و «ندا آقا سلطان» را در واقع نوهٔ "رزا پارک" مي نامد. اگر آقای دباشی در اين ارزيابي محق است و با توجه به درگيري عميقا ريشه دار خويش با جنبش حقوق مدني آمريکا، چگونه مي توان به طور ویژه مسالهٔ حقوق زنان را در چهارچوب جنبش حقوق مدني ايران تعريف کرد؟

ژيلا آیزنشتاین: من فکر مي کنم که اين يک حرکت سياسي و استراتژيک عالي است براي روشن کردن اين که تظاهرات ايرانيان بيشتر يک جنبش حقوق مدني است تا يک انقلاب. با برقراري رابطه ها خصوصا در ميان ناظران غربی، مي توان نتا يج بسيارخوبی به دست آورد. با اين حال مهم است که روي اين مسئله تمرکز کنيم که اين جنبش هم بخش هاي مختلف و به خصوصي دارد.به اين حقيقت که بسياري از تظاهر کنندگان زن هستند بايد از نظر سياسي و تئوریک، توجه خاصی کرد.

همان گونه که گفته ام، من در زمان جنبش حقوق مدني در آمريکا يک بچه بودم و از آنجايي که پدر و مادرم در آن به طور کامل شرکت داشتند، در آن حضور داشته ام. اما، آن يک مبارزهٔ ضد نژاد پرستي بود و چون آشکارا مبارزه ای بر عليه نژاد پرستي بود، نام اش هم از همين مبارزه بر آمده بود. این جنبش موفق بود و اهميت اش در جهت احقاق حقوق شهروندی براي سياهان در آمريکا بود. ويژه بودن حقوق زنان هم بايد در ايران به طور واضح نقش کليدي در جنبش حقوق مدني باشد. به طور خلاصه، حقوق زنان بايد به عنوان هستهٔ حقوق مدني ساخته شود وگرنه به راحتي حقوق مدني براي مردان خواهد بود. "رزا پارک" خود را به عنوان يک سياه معرفي کرد، زنان ايراني خود را در هويت چندوجهي خود تعريف خواهند کرد: زن، ايراني، اسلامي، مسلمان، طبقه کارگر، طبقه متوسط و غيره و غيره. اميدوارم در اين لحظهٔ تاريخي، زنان ايراني بتوانند به دنيا نشان دهند که چگونه مي توان يک جامعهٔ دمکراتيک و پایدار ساخت یعنی جامعه ای که به طور واحد و همبسته، ضد مردسالاري و نابرابری است.

گلبرگ باشی: شما يک فمینيست مبارز و قابل احترام براي زنان مختلف در سراسر جهان هستيد، به عنوان حسن ختام گفتگوی مان، پيام شما براي خواهران ايراني تان چيست؟

ژيلا آیزنشتاین: اين را بدانيد که دختران و زنان جهان طرفدار شما هستند. من منتظر پيام شما براي خودم و زنان و دختراني هستم که در خارج از ايران از مبارزات انساني و حقوق بشري شما الهام مي گيرند. اميدوارم که بتوانيد از تجارب مبارزات فمینيستي که قبلا داشته ايد استفاده کنيد و از معاني و تعریف های پیشین فراتر برويد و به تعريفی پر از صلح و خلاقيت زنانه در سراسر جهان برسيد. اميدوارم که بتوانم به ايران بيايم و شما را ببينم. در اين حال من همواره و هر روز به مبارزه شما فکر مي کنم و يک بازوبند سبز به پشتيباني از شما مي پوشم و اميدوارم شما بتوانيد راهي براي آفرينش اسلام دمکراتيک براي همه بيابيد. گلبرگ نازنین از استقبال گرم تو و از این فرصتی که در اختیارم گذاشتی واقعا ممنونم.

پانوشت ها:

* - زیلا. ر. آیزنشتاین (Zillah Eisenstein) «نظریه پرداز سیاسی امریکایی است که در کتاب «مردسالاری سرمایه دارانه و مسئله فمینیسم سوسیالیستی» (1979) برای توضیح رابطه مردسالاری با سرمایه داری از استعاره ازدواج استفاده می کند. ایزنشتاین در کتاب «آینده رادیکال فمینیسم لیبرال» (1981) نشان می دهد که چگونه فمینیسم از نظریه لیبرالی زاده شد ولی اکنون می کوشد با حمایت از نظریه و عمل رادیکال، و نه اصلاحات قانونی صرف، از لیبرالیسم فراتر رود» (فرهنگ نظریه های فمینیستی، 1382، نشر توسعه). اما به رغم این، ایزنشتاین معتقد است که فمینیسم لیبرال نیرویی رادیکال کننده تلقی می شود حتا اگر فقط به این دلیل باشد که منشاء مطالبات جریان غالب فمینیستی _ به ویژه مبارزات فمینیستی برای کسب آزادی انتخاب و برابری در برابر قانون _ ایدئولوژی لیبرالی است. (همان)